روز شمار
اوقات شرعی
ساختارهای ناهمساز داخلی؟
azadi
جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی با انواع تحرکات ضد امنیتی داخلی و برون‌مرزی مواجه شد، اما با توجه به یک رنگی و صداقت کارگزاران ذی‌ربط با مردم و قدرت اقناگری دستگاه‌های تبلیغی و رسانه‌ای و در نتیجه همراهی مردم، نظام خیلی زود بر مشکلات امنیتی و دفاعی فائق آمد.
 
 
 
قاسم حبیب‌زاده: از منظر بخشی از صاحب نظران اقتصاد سیاسی بین الملل، چهار مولفه اصلی شکل‌گیری قدرت عبارتند از: قدرت ساختاری امنیتی، قدرت ساختاری تولیدی، قدرت ساختاری مالی و قدرت ساختاری علمی و تکنولوژیکی.
 هرچند برخی واقع بینان، قدرت ساختاری معنوی و اخلاقی را به مؤلفه‌های فوق اضافه می‌کنند.
امروزه کشوری در اقتصاد سیاسی بین الملل موفق است که در ۵ مولفه ذکر شده به سطحی مطلوب و متناسب با اهداف و آرمان‌های خود رسیده و آحاد مردم آن کشور از مزایای آن برخوردار باشند.
 ۱)  قدرت ساختاری امنیتی
 جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی با انواع تحرکات ضد امنیتی داخلی و برون‌مرزی مواجه شد،  اما با توجه به یک رنگی و صداقت کارگزاران ذی‌ربط با مردم و قدرت اقناگری دستگاه‌های تبلیغی و رسانه‌ای و در نتیجه همراهی مردم، نظام خیلی زود بر مشکلات امنیتی و دفاعی فائق آمد و امروزه به سطح قابل قبولی از قدرت ساختاری امنیتی و دفاعی در داخل و منطقه پیرامونی خود دست یافته است.
 ۲) قدرت ساختاری تولیدی
 در این خصوص با یک وضعیت دوگانه مواجهیم، به این معنا که در بسیاری از اقلام مورد نیاز کشور تولید وجود دارد، اما توان تهیه آنها برای آحاد جامعه یکسان نیست و رضایمندی عمومی در این مورد وجود ندارد.
 نکته دیگر قدرت تولیدی در کشوری چون ایران، باید به حدی برسد که علاوه بر تامین نیازهای داخلی، بازارهای کشورهای پیرامونی را از آن خود کند، در حالی که اکنون چنین نیست و ما نه تنها از کشورهای پرقدرت جهانی، که از برخی رقبای منطقه‌ای مانند ترکیه هم عقب مانده ایم. گویا در این بخش کارگزاران مربوطه درک درستی از قدرت ساختاری تولیدی و نقش آن در ارتقای قدرت کشور ندارند و یا توان پیشبرد اهداف کشور در این زمینه را ندارند.
 ۳) قدرت ساختاری مالی
 این یکی از پرچالش‌ترین مؤلفه‌های قدرت در کشور است، به این معنا که ضعف در این بخش، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران شده(تورم، ارزش پول ملی و ...) و کارگزاران این حوزه در دهه‌های گذشته نه تنها مشکلی را حل نکردند، که همواره بر مشکلات افزوده اند. اگر مردم در این بخش همراهی قابل اعتنایی با دولت ها برای حل مشکل نشان نداده و نمی‌دهند، علت را باید در عدم صداقت و منفعت طلبی کارگزاران این بخش جستجو کرد. عملکرد منفعت جویانه بانک‌ها و بعضا مدیران اقتصادی دولت ها که برخی نیز منفعت شخصی و گروهی آنها است، می‌رود که به مانع اصلی در پیشرفت و تعالی کشور تبدیل شود و برنامه شایسته‌ای از طرف سه قوه در ادوار مختلف برای این نقیصه دیده نشده و نمی‌شود.
۴) قدرت ساختاری علمی و تکنولوژیکی
 گزاران این بخش علی رغم وجود استعدادهای درخشان جوانان این کشور و سرمایه‌گذاری کلان نظام در بخش‌های علمی و دانشگاهی، نتوانستند ساختار قدرتمندی در این حوزه ایجاد کنند، به سخن دیگر کشور به لحاظ علمی پیشرفت زیادی کرده، اما این به قدرت ساختاری تکنولوژیک منتج نشده است (البته به جز صنایع دفاعی) عقب ماندگی در این بخش، قدرت اقتصاد سیاسی کشور را در رقابت‌های منطقه ای و بین المللی گرفته و امکان تحقق اهداف کشور را سلب نموده است. 
۵) قدرت ساختاری معنوی و اخلاقی
 منطق سیاست‌های منطقه‌ای ایران چون بر اساس انصاف و عدالت و حقوق برابر ملت‌ها است، منطقی پذیرفته شده از سوی افکار عمومی ملت‌ها است. جمهوری اسلامی ایران برعکس آمریکا که مداخلاتش صرفا بر مبنای منافع نامشروع خود و اسرائیل است، زیربنای خوبی جهت قدرت هژمونیک ایران فراهم کرده است، اما همین امر نیاز به توجیه و اقناع افکار عمومی داخلی دارد که با بهره‌گیری صحیح از ابزار رسانه‌ای امکان‌پذیر است. اما مع الاسف کارگزاران این بخش نیز نتوانسته‌اند به وظیفه خود به درستی عمل کنند و لذا یک همگرایی و انسجام قابل قبولی در داخل نسبت به این امر مشاهده نمی شود.
 اکنون با توجه به موارد ذکر شده سوال این است که چگونه می‌توان بر اساس چشم‌اندازهای ۲۰ ساله به قدرت اول علمی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی منطقه تبدیل شد، در حالیکه کشور در چند مولفه اصلی قدرت ساختاری دچار مشکلات اساسی است؟
 آیا می‌توان در منطقه ای همچون غرب آسیا پیش رفت و زمینه‌های فرهنگی و اقتصادی و تجاری  ایجاد کرد در حالی که کارگزاران بخش‌های ذکر شده در داخل اراده یا توان همراهی با پیشروی‌های منطقه‌ای کشور را ندارند؟ آیا می‌توان در حالی که کارگزاران رسانه‌ای و تبلیغی عاجز از تبیین سیاست‌های منطقه ایران هستند، انتظار همراهی افکار عمومی داخلی با این سیاست‌ها را داشت؟
 به نظر می‌رسد در این شرایط ما ناگزیر از آن هستیم که تناسبی منطقی و معقول بین بخش‌های گفته شده برقرار کنیم، چرا که عقب ماندگی در هر کدام از مولفه های گفته شده، در نهایت به عدم تحقق اهداف و آرمان‌های کشور منتهی می‌شود و بخش‌های پیشرو مانند قدرت ساختاری دفاعی نمی‌تواند علیلی بخش مالیه یا تکنولوژی های
 
غیرنظامی را جبران کند و اگر آحاد جامعه مواهب قدرت ساختاری کشور در منطقه و بین الملل را نبینند یا درک نکنند، می‌توانند به مانع اصلی در مسیر ارتقای قدرت ساختاری کشور در منطقه و بین الملل، تبدیل شوند.
نظرات
CAPTCHA