روز شمار
اوقات شرعی
فرآیند تحقق اهداف اسلامی از نگاه رهبر انقلاب
azadi
یکی از مهمترین بحث‌ها، به‌عنوان پیش زمینه‌های تحوّل و تسهیل جریان اصیل آزاد اندیشی، و ارتباطِ حوزه با نظام و کارآمد سازی این رابطه، بازنگری در نظاماتِ خودِ حوزه است.
 
 
 
 
عزت‌الله ولی‌پورکانی در یادداشتی با عنوان "فرآیند تحقق اهداف اسلامی از نگاه مقام معظم رهبری و جایگاه حوزه در آن " نوشت: علاوه بر عنوان نوشتار، تأکید نگارنده نیز بر تعریف راهکارهایی برای کارآمد سازی رابطه حوزه و نظام جمهوری اسلامی ایران استوار است.
 
بحث از فرآیند تحقق اهداف اسلامی عنوانی جامع برای تمامی آموزه‌های مقام معظّم رهبری است؛ زیرا هدف عمده‌ای که سال‌هاست، سایر اهداف مدنظر معظّم له را در ظل و ذیل خود قرار داده، این نکته بوده است.
 
امروز مسئله تقریب رابطه حوزه و نظام، کارآمد سازی این رابطه و گسترش حوزه‌های ارتباط به باور اهل نظر می‌تواند، تحوّل بزرگی در عرصه‌های نظری، فکری، اعتقادی، تبلیغی پژوهشی، فرهنگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و... ایجاد کرده و به عبارتی ویرایش جدیدی از نظام اسلامی را مطرح نماید؛ ویرایشی که متناسب با شرایط زمان و نیازهای امروز و فردای انقلاب اسلامی به‌ویژه در گام دوّم انقلاب باشد و علاوه برساختن فرصت‌ها، با مخاطرات و تهدیداتی که انقلاب را با موانعی روبرو می‌کند نیز مصاف دهد. البته برای ایجاد چنین تحوّلی باید با یک نگاه دوباره به نهضت اسلامی و بر اساس همه آنچه در گذشته اتفاق افتاد، از مبانی و اصول و سیاست‌ها و راهبردها، ویرایش جدیدی از افق آینده این حرکت، وضعیت کنونی و ریشه‌های مسائلی که با آن مواجه بودیم را موردتوجه قرار دهیم. نگارنده بر این باور است که هیچ موضوعی از موضوعات مهم و تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز نیست که در این تابلوی بسیار وسیع، جایگاه مشخصی نداشته باشد.
 
چنین طرحی برای همه راهبرد سازان و عناصر برنامه‌ریز که در ابعاد یک ملت، بلکه یک حکومت و حتی بالاتر یعنی تمدن سازی برای یک جهان می‌اندیشند، جزء ضروریات است. اگر بخواهیم کار بزرگی انجام شود، ولی اجزاء و ابعاد و چارچوب‌های این کار را درست نشناسیم، حتماً در گزینش‌ها، در اولویت‌بندی‌ها، طراحی‌ها و تعیین مسیرها دچار مشکلاتی خواهیم شد. به نظر نگارنده در این مسئله، غفلتی در میان طراحان و نظریه‌پردازان و ازجمله در حوزه علمیه قم رخ‌داده است و ما را بر آن داشته است که باید مجدداً به موضوع فرآیند تحقق اهداف اسلامی رجوع دوباره داشته باشیم. در بحث فرآیند تحقق اهداف اسلامی، حوزه‌ها نقش بزرگ‌تری خواهند داشت؛ و به همین دلیل، مشاهده این غفلت در حوزه، بیشتر مورد سؤال است و باید به این مطالبه مؤمنان به اسلام و انقلاب پاسخ دهند که آیا به این بحث توجه کافی و وافی داشته‌اند یا اصلاً توجهی نکردند و چرا؟
 
امّا موضوع خود این نوشتار یعنی فرآیند چیست؟ فرآیند در لغت و اصطلاح به معنای یک مجموعه از فعالیت‌ها و مراحلی است که برای رسیدن به یک هدف خاص طی می‌شود. در این مسیر، ممکن است برخی مشکلات و چالش‌ها نیز وجود داشته باشد که در این تعریف از فرآیند باید آن‌ها راحل نمود. مقام معظم رهبری از سال ۱۳۷۹ در یکی از سخنرانی‌های خود، در خصوص فرآیند تحقق اهداف اسلامی بحث جدیدی را مطرح کردند. ریشه این بحث نیز در نهضت اسلامی است. در نهضت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه و قبل از نهضت امام و حتی در نهضت فقها و علمای مجاهد شیعی در طول تاریخ غیبت کبری نیز مطرح بوده است. البته این نکته اخیر خود مقدمهٔ مفصلی است که باید به‌عنوان مقدمه واجب به آن توجه شود. از ریشه‌های تاریخی بحث که بگذریم، امام خامنه‌ای در سال ۱۳۷۰ جلسه‌ای با تعدادی از مهمانان خارجی دهه فجر انقلاب اسلامی داشتند، در این جلسه یکی از مهمانان سؤال می‌کند که مسیر آینده انقلاب اسلامی چیست؟ معظم له در پاسخ می‌فرمایند: که ما راهی طولانی را طی کرده‌ایم، اما فاصله‌ای که با جامعه اسلامی که هدف انقلاب اسلامی بود داریم که فاصله زیادی است. ما با "ورود به عصر انقلاب اسلامی"و بعد"تشکیل نظام اسلامی"، مانع بزرگی را برای تحقق آن اهداف اسلامی پشت سر گذاشته‌ایم و برای حرکت در مسیر"دولت اسلامی"،"جامعه اسلامی" و"بین‌الملل اسلامی"راهی طولانی در پیش داریم. معظم له این پنج مرحله را اولین بار در سال ۷۰ مطرح کردند که ما"انقلاب اسلامی"را پشت سر گذاشتیم و نظام اسلامی" را تشکیل دادیم و حال باید به سمت"دولت اسلامی" برویم؛ تا این دولت اسلامی که به تعبیر ایشان به معنای حکومت اسلامی است، نه‌فقط قوه مجریه، بلکه "کشور"را اسلامی کند. در این صورت ما با ساختن یک جامعهٔ نمونه اسلامی، جهان اسلام و بین‌الملل اسلامی را دعوت می‌کنیم به یک"تمدن اسلامی"؛ آن‌هم از جنسِ جامعه اسلامی که ما در این راه ساختیم.
 
در اینجا مقام معظم رهبری می‌فرمایند: ما دوتا کار اصلی داریم، یکی اینکه باید به سمت تعمیق تحول معنوی در جامعه‌مان پیش برویم؛ تحولی که انقلاب اسلامی در ایجاد این بیداری معنوی، پدید آورد خود یک معجزه بود؛ اما تا این تحول عمق پیدا کند و اعماق ضمائر افراد را متحول کند، ما کار داریم. به تعبیر بنده ما باید این تحول معنوی را به صورت یک جوّ و فضا در انقلاب اسلامی پدید آوریم. وظیفه بعدی ما اینکه نیاز به فهم کارساز از مباحث اسلامی در مقابل مسائلی که در این قرن شکل‌گرفته است، داریم؛ که این خود مبتنی بر دو پیش‌فرض است، اول اینکه ما ایمان داشته باشیم که اسلام پاسخگوی این نیازها و مسائل پیچیده و گسترده است و نکته دوم اینکه ما به‌هیچ‌وجه، پیش‌فرض‌های تحمیلی برفهم اسلامی را که از جانب تمدنِ هژمون غرب بر ما تحمیل می‌شود، قبول نکنیم. ما یک انقلاب را پشت سر گذاشتیم؛ یعنی قدرت را از یک طاغوت منطقه یعنی رژیم سلطنتی پهلوی گرفتیم و در زمین،" تمکّن " یافتیم." تمکّن " یکی از کلیدواژه‌های قرآنی مهم در فلسفه سیاسی اسلام است. بعد از " تمکّن"، باید از این قدرت استفاده کنیم. لذا نحوهٔ استفاده از این قدرت نیز باید ترسیم شود. این کار در نظام اسلامی شکل می‌گیرد؛ یعنی تعریف ما از نظام اسلامی، همهٔ چارچوب‌ها و ضوابط و تنظیماتی است که باید برای استفاده از این قدرت به کار بسته شود، این معنا هم در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محقق شده است. این دو مرحله مهمی بود که پشت سر گذاشتیم. هم "انقلاب اسلامی "بسیار مهم بود وهم گام دوّم یعنی" نظام اسلامی" که از فرمایش‌های رهبری معظّم برمی‌آید که گام دوّم، گام بلندتری از انقلاب اسلامی بود. حال بعد از ساختن نظام اسلامی، باید جامعهٔ آرمانی خودمان را محقق کنیم؛ و به عبارتی، کارگزاران و مسئولانی را در طراز شاخص‌های نظام اسلامی به کار بگیریم که با ضوابطِ نوشته‌شده منشور حکومت اسلامی، اهداف نظام اسلامی را پیگیری کنند. بدیهی است در صورت وقوع چنین اتفاقی، یک رقیب جدی در مقابل اتوپیای غربی واقع می‌شود؛ زیرا سال‌هاست که غربی‌ها گفته‌اند که دین، کارآمد نیست. در ۱۲ آذرماه سال ۷۹ معظّم له در ملاقات سالیانه در ماه مبارک رمضان با کارگزاران نظام، سخنرانی بسیار مهمی را ایراد فرمودند که در آن به مطالب پایه‌ای و قابل‌تأملی اشاره شده است. ازجمله اینکه ما به‌عنوان یک نظام و حکومت اسلامی، یک حکومت اعتقادی را تشکیل دادیم، چیزی که شما در جای دیگری پیدا نمی‌کنید.
 
پرواضح است، همهٔ کشورها خواهان رشد و ترقّی ملت‌هایشان و کارآمد سازی حکومتشان و عزت و استقلالشان هستند، امّا از چه راه‌هایی؟ این رشد و ترقّی، شاخصه‌هایش چیست؟ این‌ها خیلی مشخص و ضابطه‌مند نیست. یکسری اهداف مادی، اقتصادی، مثل رفاه و سلامت و بهداشت و...این‌ها چیزهایی است که حیوانات هم این‌ها را می‌فهمند. امّا نظام حکومت اعتقادی شاخص‌ها و اهداف و مسیرهای بسیار بالاتر از این دارد، زیرا ما یک حکومت اعتقادی هستیم. این حکومت معنایش این است که ریشه در یک سری مبانی خاصی دارد که تمامی رفتارها، تصمیم‌گیری‌ها، حرکت‌های خرد و کلان نظام بر اساس آن مبانی است. آن مبانی چیست؟
 
در ادامه معظّم له پس از برشماری اصول اعتقادی به وظائفی که بر اساس آن به عهده ما گذارده شده است، اشاره و فرمودند: ما برای اینکه اهداف و وظایف را پیگیری و اصول و مبانی را محقق کنیم، این اهداف باید دریک فرآیندی تحقق یابد که طولانی و تدریجی خواهد بود. ایشان مبدأ بحث خود را از انقلاب اسلامی آغاز کردند، مرحله دوم نیز مشتمل بر" نظام اسلامی"و سوّم "دولت اسلامی " بوده است که شامل همهٔ کارگزاران، نهادهای اساسی و مهم حکومتی است. پس از تشکیل دولت اسلامی، نوبت به تحقق"کشور"و"جامعه نمونه اسلامی" خواهد رسید. سپس با ایجاد یک نمونه، می‌توان دنیای اسلام را به یک اتحاد فراگیر و تشکیل یک "بین‌الملل اسلامی"و "تمدّنِ اسلامی" دعوت کرد. تمدنی که مسیر حرکت و بستر ظهور خواهد شد ان‌شاءالله.
 
گفتنی است، ایشان در سال ۱۳۸۰ نیز بار دیگر در ماه مبارک رمضان درهمان جمع، این بحث را تکرار می‌کنند؛ در ادامه و در سال ۱۳۸۳ بازهم تکرار فرموده و همین مراحل را شمرده و به آن تصریح می‌نمایند. در مردادماه سال ۱۳۸۴ یعنی یک ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم و سپس در شهریور همان سال، باز این بحث را مطرح می‌کنند؛ یعنی پنج بار؛ تأکید و تصریح که به باورِ نگارنده حاکی از آن است که هیچ موضوعی از موضوعات مهم و تعیین‌کننده به‌مانند این فرآیند، سرنوشت‌ساز نیست و در منظومهٔ فکری امام خامنه‌ای روحی فداه جایگاه بسیار برجسته‌ای را نشان می‌دهد. ایشان بعد از برشماری این مراحل، با طرح این پرسش که ما الآن در کدام مرحله هستیم؟ می‌فرمایند: ما نمی‌توانیم ادعا کنیم دولت اسلامی داریم. ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که کشور اسلامی هستیم. ما باید خودمان را بسازیم. ما نیاز داریم تا به‌عنوان کارگزاران، از من تا بقیه، خودمان را با ضوابط اسلامی همراه‌تر کنیم، در ارتباط با مردم، در ارتباط با مسائل جهان و اداره حکومت و... .
 
نگارنده بر این باور است که حقیقتاً ضرورت داشت که حوزه به‌عنوان مجموعه‌ای که باید پشتیبانی نظری ولیّ امر را انجام دهد، هنگام مواجهه فکری با این ساختار فکری و نظری بسیار قوی، امتداد این اندیشه را پیگیری کند. البته قابل انکار نیست که در بخش‌هایی از حوزه، در سال ۱۳۸۳ به بعد به صورت محدود، حرکت‌هایی اتفاق افتاد ولی به گمان نگارنده، خیلی محدود بوده و نمی‌توان آن را به‌عنوان کارنامه حوزه تلقی کرد. به نظر می‌رسد در حوزه و در این خصوص یک غفلت تاریخی قابل‌مشاهده است؛ و الآن که بیش ۲۰ سال از آن بحث‌ها گذشته است، متأسفانه هنوز در حوزه بحث فرآیند، به‌عنوان یک بحث مبنایی، موردتوجه جدی قرار ندارد.
 
درون کشور نیز مراکز راهبردی و نظریه‌پردازی، اندیشکده‌ها، اشخاص، مجموعه‌ها، جریان‌ها و مؤسساتی خودشان را عقبهٔ تئوریک نظام معرفی می‌کنند، فراوان‌اند، امّا مشاهده نمی‌شود که در چنین بحثی وارد شده باشند. اینکه علّت چیست، بحث دیگری است، ولی واقع امر این است که کسی به این مسئله نپرداخته است. به نظر می‌رسد، اگر حوزه می‌خواهد ارتباطش را با این پدیده عظیم وبی نظیر تاریخی و تعیین‌کننده در این عصر، یعنی انقلاب اسلامی، امتداد آن یعنی نظام اسلامی و دولت اسلامی و کشوری که اسلامی خواهد شد، برقرار کند، باید به این بحث توجه کند.
 
هیچ بحثی از مباحث کلان اسلامی نیست مگر اینکه باید این قالب را بپذیرد و قبول کند که ما این مراحل را باید پشت سر بگذاریم؛ باید بپذیرد که ما در مرحله تشکیل دولت اسلامی هستیم؛ باید بپذیرد که برای تحقق دولت اسلامی، باید برنامه‌ریزی کرد؛ و بدون تحقق دولت اسلامی، انتظار اسلامی شدن کشور، انتظار درستی نیست. این‌ها در برنامه‌ریزی‌ها و راهبرد نویسی‌ها بسیار مهم است. شناختن این مراحل و اولویت‌ها وظایفی که به ما تحمیل می‌کند، نتیجه پیاده شدن این اندیشه است. لذا نگارنده معتقد است، اگر حوزه بخواهد ارتباطش را با نظام، عمیق و ریشه‌دار بکند، باید ابتدا خودش را به این بحث نزدیک کند و این بحث را به‌عنوان پایهٔ همه مباحثی که ما برای دولت سازی و جامعه سازی نیاز داریم، بپذیرد.
 
شایان‌ذکر است، در این کار که ساختن یک بنای اسلامی است، حوزه ذاتاً نقش اول را دارد و باید هم داشته باشد؛ و این جایگاه و مسئولیت بزرگ را بپذیرد؛ زیرا حوزه خود نقش اوّل را در وقوع انقلاب اسلامی داشته و نمایندگان حوزه، ترسیم‌کنندگان مسیرهای این انقلاب بوده‌اند. ازآنجاکه این انقلاب، یک انقلاب اسلامی و الهی است و اهداف اسلامی و الهی را دنبال می‌کند، قاعدتاً حوزه باید در اینجا نقش اوّل را داشته باشد و کارگزاران و مسئولان نظام هم به او کمک کنند.
 
نکته بسیار مهم دیگر آن است که باید به چرایی این اتفاق و این غفلت و کوتاهی صورت گرفته، اتفاقاً توجّه داد. امروز مسئولان اصلی و بزرگان حوزه که در حقیقت باید در هر کاری پیشگام باشند و مجموعه عظیم حوزویان را با خودشان همراه کنند، درنگی قابل‌تأمل دارند؛ نگارنده مسئولیت اوّل را متوجه آنجا می‌داند و معتقد است باید از این بزرگواران به شکل شایسته‌ای مطالبه بشود. نکته‌ای که باید به آن توجه داده شود آن است که اگر در حوزه، اموری را به‌عنوان مطالبهٔ عمومی حوزویان طرح کنیم و آن را نیز در حوزه به فرهنگ تبدیل کنیم، افکار نسبت به آن‌ها توجّه و تمایل پیدا می‌کند؛ زیرا به نظر می‌رسد، اگر بحثی به سطح مطالبه برسد، خودبه‌خود مجموعه‌ها، متولیان، سیاست‌گذاران و بزرگان هم نسبت به این قضیه توجه نشان خواهند داد؛ بنابراین اگر در میان تصمیم گیران و مسئولان حوزه هم درنگی و یا احتمالاً کوتاهی، دیده می‌شود، راه‌های جبران کوتاهی هم وجود دارد و می‌شود از طرق دیگری هم این مسائل را جبران کرد و به آن امیدوار بود.
 
یا خود مسئله استعداد انسان را به‌عنوان یک اصل در اصول اعتقادات نداریم. البته همه این‌ها در دین موجود است، منتها این نگاه جدید و اصیل، نگاهی است که به دنبال استخراج معارف اسلام برای مراحلی است که اسلام می‌خواهد در ابعاد اجتماعی توسعه پیدا کند. در این نگاه، اسلام می‌خواهد از آن سطح فردی که درگذشته بوده، ارتقا پیدا کند، منظور از بدیع بودن توجّه دادن به چنین چیزی است. نکته دیگری که باید به آن توجّه کنیم آن است که وقتی صحبت از نوآوری می‌شود، بعضی افراد تصوّر می‌کنند که نوآوری ملازم است با کنار گذاشتن اصول. درصورتی‌که چنین نیست. همین بحث نشان می‌دهد، نوآوری چگونه باید صورت بگیرد، درواقع بحث"فرآیند تحقق اهداف اسلامی"درون خودش یک نگاه روش‌شناسی هم دارد که بسیار مهم است و باید به آن توجّه نمود.
 
در ادامه نوشتار، راجع به بُعد روش‌شناسی فرآیند تحقق اهداف اسلامی که توسط مقام معظّم رهبری تبیین شده است توضیحاتی ارائه می‌گردد: بحثِ فرآیند، سه لایه دارد. یک‌لایه ناظر به مسائل جاری و سیال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور ماست. درواقع این فرآیند، در این حوزه‌ها ریشه‌یابی می‌کند، فرصت‌ها و تصویرهایش را نشان می‌دهد و همچنین راه خروج از تهدیدهایش راهم نشان می‌دهد؛ کما اینکه درصحنه عمل هم آثار و نتایج آن در کشور قابل‌مشاهده است؛ یعنی از سال ۱۳۷۹ تا امروز، در کشور ما تحوّلاتی که رخ‌داده، عمدتاً بر اساس همین لایه اوّلی است که از این بحث فرآیند دیده می‌شود که متأسفانه نقش حضرت آقا و راهبرد حکیمانه ایشان در پیدا شدن این تحوّل تا امروز به‌خوبی تبیین نشده است، زیرا ما هنوز به اصل بحث درست توجه نکرده‌ایم.
 
لایه دوم، لایه‌ای است که معرفت‌هایی را تولید می‌کند و این معرفت‌ها در تنظیم راهبردها، سیاست‌های کلان کشور و نهضت به کار می‌آید. مرحله‌بندی این حرکت، نشان دادن خصوصیات هر مرحله و وظایفی که ما داریم، از مباحثی است که در این لایه اشاره می‌شود. این لایه نیز قدری عمیق‌تر از آن لایه سطحی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. امّا لایه‌ای پایین‌تر از لایه دوم هم وجود دارد و آن مباحث روش‌شناسی است که در این بحث وجود دارد که از آن دولایه مهم‌تر است. در این بحث حضرت آقا به‌عنوان یک نظریه‌پرداز صحبت نکرده است، ولو این بحث یک نظریه تمام‌عیار است. بااین‌وجود، معظّم له صرفاً به‌عنوان یک نظریه‌پرداز که بستر را برای حرکت‌های اجتماعی و مدیریت آن آماده می‌کند، مطرح نیست؛ بلکه ایشان این مفاهیم و معرفت‌ها را به کار بسته است.
 
خود این به کار بستن مرحله بسیار مهمی است و یک گسست واقعی را که ما با آن مواجهیم، پر می‌کند که آن گسست بین نظر و عمل است؛ اینکه چطور باید درجایی که با انبوهی از ابهامات نظری و مشکلات عملی مواجهیم، بین عرصه نظر و عمل پیوند برقرار کنیم. درجایی که ما از جهت نظری انصافاً نتوانستیم خودمان را در انقلاب اسلامی تجهیز کنیم و هنوز بحث اقتصاد اسلامی، بحث مدیریت اسلامی، بحث هنر اسلامی و...وجود دارد، چگونه می‌توان در این فضا، یک جامعه را با اهداف و روش‌های اسلامی جلو ببرید؟ به نظر نگارنده اینجا یک هنر و علم ویژه‌ای لازم است که باید از این علم ویژه،"عمل"زایش پیدا کند. این همان"علم نافع"است که رهبر معظّم انقلاب اسلامی بارها به آن توجّه داده‌اند؛ بنابراین، حوزه اگر می‌خواهد به نظام نزدیک شود و کارآمد گردد، باید این علم نافع را بشناسد، حوزه باید تمامی علومش را، تمامی نظامات ارزشی و پژوهشی‌اش را متمرکز و متوجّه این نقطه کند که"علم نافع" چیست؟ او باید فقه، اصول، کلام و فلسفه و عرفانش را در این راستا توسعه دهد.
 
در ادامه این بخش از نوشتار، ابعاد بحث فرآیند تحقق اهداف اسلامی را مورد تحلیل قرار می‌دهیم: مقام معظّم رهبری در سال ۱۳۷۹ مباحثی را به‌عنوان بحث پایه‌ای در سه لایه مطرح فرمودند. اوّل اصول اعتقادی این نظام و حرکت آن. اصل اوّل از اصول اعتقادی، حاکمیت توحید در همهٔ برنامه‌ریزی‌ها و مدیریت‌هاست؛ منتها توحید دریک عصر حاکمیت دینی، آخرت‌گرایی جمعی در هنگام تزاحم با دنیا. این اصل‌های خیلی مهمی است. همین جا، جای لغزش بسیاری از حرکت‌هایی است که پیروزی‌هایی را به دست می‌آورند و با مخاطراتی مواجه می‌شوند؛ مخاطراتی که گاهی اوقات، با همه هستی، با دنیایشان چالش ایجاد می‌کند و لذا تسلیم می‌شوند. در این نقطه اگر امّتی به سمت اهدافش حرکت کرد و جای عقب نشینی ندید و در تعارض بین دنیا و آخرت، آخرتش را ترجیح داد، حرکت این امّت ادامه پیدا خواهد کرد؛ یا پیروز خواهد شد، یا اصولش را پیروز خواهد کرد. این موضوع بسیار مهم، جلوی انحرافات بسیاری را در نظام خواهد گرفت.
 
اصلِ بعدی، باور به استعدادهای بی‌پایان انسان و دیگری، تکریم انسان است. ما هدفمان این است که انسان به کرامت برسد. پرسشی که به نظر نگارنده جای طرح دارد آن است که وقتی معظّم له تصریح می‌کنند که من مهم‌ترین این اصول را بیان می‌کنم و قاعدتاً اصول دیگری هست؛ این سرمشق را باید چه کسی ادامه دهد؟ آیا این کارشده است؟ ما اصول دین و اصول اعتقادات را در علم کلام و متن دینی داریم، امّا این نگاه ایشان، جدید و بدیع است. آیا این نگاه، در مسائل اعتقادی در حوزه دنبال شده است؟ نگاه بدیع امام خامنه‌ای روحی فداه ویژگی‌های درخور تأملی دارد که اهل نظر و عمل باید به آن‌ها توجّه نمایند. نگاه به توحید، منتها نه توحید در عرصه رفتار فردی انسان؛ بلکه در این نگاه بدیع ِ معظّم له، توحید در عرصهٔ یک حکومت و امّت عرضه می‌شود. پرسش این است که اصل مهم توحید که اصل اساسی و محوری است، درحرکت‌های جمعی چه آثاری دارد؟ که متأسفانه مشاهده می‌شود، الآن تمام نگاه ما، در مباحث کلامی و اعتقادی، فردی است؛ مثلاً در بحث معاد، این انسان مسافر است که حالاتی دارد؛ مسافرت جمعی نیست. درحالی‌که بحث معاد، مسافرت جمعی است؛ چون قرآن، هم مسئولیت افراد را متذکّر می‌شود وهم مسئولیت امّت‌ها را و در قرآن امّت‌ها مواخذه می‌شوند، امّا ما در اصول اعتقادات، روی این بُعد کار نمی‌کنیم.
 
اتفاقاً همین مثال اصول اعتقادی، مثال خوبی است. شما اگر یک بازبینی و ویرایش جدید از اصول اعتقادی بکنید که با نظام اسلامی موجود متناسب باشد، می‌توانید توحید را در جامعه، جریان، سریان بدهید. امّا اگر نگاه فردی باشد، این اتفاق نمی‌افتد. همین سکولاریسم که ما به شدّت از آن رنج می‌بریم، یکی از علل این رنجش، نگاه ناقص و سکولاریستی خود ما به این است. ما معادمان، معاد فردی است، توحیدمان، توحید فردی است و...؛ بنابراین بحث فرآیند تحقق اهداف اسلامی، ما را به سمت علم نافع در کلام فقه و اصول می‌برد و باید در هر علمی که مهدش حوزه علمیّه است، این اتفاق بیفتد. لذا این بحث روش‌شناسی، بحث خیلی مهمی است که باب وسیعی دارد نگارنده بر این باور است که در بحث فرآیند، یک فتح الفتوحی اتفاق افتاده که هنوز ابعاد آن باز نشده است. باید از خداوند متعال بخواهیم که این توفیق را بدهد که حوزه با یک جهاد عملی و نظری، بتواند ابعاد این بحث را نشان دهد که چیزی جز اهداف امام، اهداف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و اهداف اسلام نبوده است. امام خامنه‌ای روحی فداه بعد از بحث اصول اعتقادی وظائفی را که متوجه ماست بیان می‌فرمایند؛ یکی آشنا ساختن مردم با عبودیت و اطاعت خداوند است، اطاعت از احکام و دیگری سرپیچی از اطاعت اندادالله شرکای خدا. باید دید این آثارش در درون جامعه و بین‌الملل چه خواهد بود؟
 
اگر بپذیریم که نظام، نظام اسلامی است می‌پذیریم که بحث فرآیند تحقق اهداف اسلامی، بحثی است که کاملاً از آبشخور اسلامی سیراب شده است و درختی است که از ریشه‌های اسلام بیرون آمده وبالیده است، قاعدتاً حوزه در این میان نقش اصلی را خواهد داشت. اگر حوزه و حوزویان از وضع جامعه، دستگاه‌ها و حکومت و حکمرانی و مسئولان و مردم گلایه مندند گله‌ای نیست، چون ما همه نارسایی‌ها وکاستی هایی داریم، این‌ها همه هست، امّا منصفانه باید اذعان کرد جایگاه حوزه در این قضیه، جایگاه درستی نیست. جایگاه انتقادی حوزه، جایگاه بجایی نیست. ریشه این کاستی‌ها و نارسایی‌ها کجاست؟ نقش حوزه در پیدایش اینها چیست؟ نقش و وظیفه حوزه در رفع این کاستی‌ها در چه سطحی است؟ آیا به اینها عمل شده است؟ آیا به وظائف ومسئولیّت ها و تکالیف عمل شده است؟ حوزویان عزیز ما خیلی بیشتر از انتقاد کردن می‌توانند کار کنند، کمک کنند، کارها را به دست بگیرند، بضاعت‌های اندک را شناسایی وبالا بکشند. عرصه‌های مهم و اولویت دار را پر کنند، در عرصه‌های برنامه‌ریزی، برنامه سازی، سیاستگذاری، پرورش نیرو و تربیت کادرهای مهذّب برای نظام و حکمرانی کشور تلاش کنند، آیا نباید پرسید نقش روحانیون در اینجا چیست؟ ما کاستی‌های فراوانی در نظام داریم، مگر حکومت جز این است که می‌خواهد در عرصه‌هایی نیروی اسلامی پرورش بدهد؟ نقش حوزه در این پرورش کجاست؟ اصلاً جهتش به این سمت هست؟!
 
این‌ها دغدغه‌هایی است که ذهن دلسوزان انقلاب اسلامی وحوزه را رها نمی‌کند، البته نگارنده به روحانیت عشق می‌ورزد وبنای ملامت گری هم نداشته و ندارد و نیک می‌داند چه بسیارند عزیزان و حوزویانی که دوست دارند برای آقا کار کنند و دغدغه‌شان این است که حرف ولیّ روی زمین نماند؛ و آقا نیز در حوزه فدائیان بسیاری دارد. من هم که اینجا نشسته‌ام و به نگاشتن این یادداشت مشغولم و زبان به گله و انتقاد گشودم وشاید این طور دیده شود که دارم حوزه را به تیغ نقد می‌کشم، می دانم که من وامثال من نیز در جهت انجام وپیگیری مطالبات آقا و دغدغه‌های آقا بسیار عقبیم؛ آری از آقا عقبیم. می دانم علیرغم تمام کارهایی که می‌کنیم وچندین برابر بهتر و گسترده تر از تمام کارها و فعالیت‌هایی که انجام شده است، هنوز هم فاصله‌ها را پر نکرده‌ایم، ولی باید در یابیم که چرا؟ این که با رجال اهل قم کلامی به مباحثه گشودم، بیم از دغدغه عدم حمل باری است که بر دوش ها سنگینی می‌کند، آخر می دانم که قم، قلب تمدن اسلامی است و قرار است چنین بماند. قم قلب فعال و متحرکی است که می‌تواند و می باید، خون معرفت و بصیرت وبیداری و آگاهی را درسرتاسر پیکر امّت اسلامی پمپاژ کند. حرکت حوزه‌های علمیه، بی طرف نماندن حوزه‌های علمیه در قبال حوادث جهانی، در قبال مسائل چالشی ملّی و بین‌المللی، یک ضرورتی است که نمی‌شود از آن غافل شد، می دانم امروز حوزه نباید در دنیا غائب باشد، وحوزه های علمیه نمی‌توانند بی تفاوت بمانند، باید خود را مهیای نقطه عطف تاریخ و عصر ظهور کنند. البته باید به این نکته توجه دهم که مسئولین و مقامات کشورمآن‌هم از سطوح عالی ومیانی وتا سرپنجه‌های مختلف نیز مسئولیت دارند، اگر گلایه به این است که حوزه امروز به سمت این نیازها حرکت نمی‌کند، آن‌ها نیز باید بیشتر حرکت کنند و به جای نشستن در اتاق‌ها وبرنامه‌ریزی با کارشناسان و متخصصان خود، پاسخ را از حوزه و علما مطالبه کنند، ما باید چنین وضعیتی ایجاد کنیم، در ساختار نظام حکومتی‌مان، باید ارتباط با حوزه را به شکل ساختاری اصلاح کنیم.
 
به‌عنوان نمونه، آیا امروز در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شایسته نیست که یک قائم مقام حوزوی داشته باشیم؟ حتی درسطح بالاتر، درسطح ریاست جمهوری، یک نهاد ارتباط با روحانیّت تعریف کرده‌اند که نسبت به دولت‌های گذشته، قدم بسیار بزرگی بوده و انصافاً پیشرفت‌های خوبی هم داشته‌ایم. امّا بدانیم و بپذیریم که حدّ ارتباط قوّه مجریه با نهادروحانیّت، یک مشاور روحانی نیست. حدّش، حداقل یک معاون اوّل است، البته این ساختار، محتوا هم باید داشته باشد، نباید فقط صوری باشد. به علاوه اینکه ما فقط نمی‌خواهیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم. ما انقلاب نکردیم که تنها مردم خودمان را اداره کنیم و کاری به جامعه جهانی نداشته باشیم. اصلاً نگاه اسلامی وانقلابی، این نیست. حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه فرمودند:"کمربندهایتان را محکم ببندید!"فرمودند:"ما باید برای نیازهای جهانِ تشنه حقیقت و تشنه اسلام فکر کنیم." نیازهای آینده‌ای که پیش می‌آید، حوزه باید از امروز برایش فکر کند. شما اگر "افقِ نگاه امام"را باافق های خودمان مقایسه کنید، منصفانه خواهید گفت، ما در مسائل پیش پایمان هنوز نمی‌توانیم، فعّال ومبتکرانه عمل کنیم، چه رسد به مسائلی که در آینده خواهد آمد؛ بنابراین حوزه باید با سبک نگاه تهاجمی نسبت به کل جهان از جهت نظری واعتقادی و فکری وارد شود وتمامی نظامات فکری وسیاسی و فرهنگی واعتقادی جهان امروز را به چالش بکشد و در این چالش، حضور جدی و تعیین‌کننده و غالب داشته باشد.
 
مقایسه این نیاز با وضعی که ما هم اکنون داریم، مقایسهٔ آن چنان سختی نیست؛ حوزه را باید برای چنین افقی، برای درگیری وهماوردی با تمدّن کنونی جهان آماده کرد. ما امروز با یک حملهٔ بسیار گسترده وعظیم در عرصه فرهنگ وسیاست و اعتقادات به دین مواجهیم. به اهداف ومقدّسات ما حمله می‌شود، این کجا واینکه ما حمله کننده باشیم و آن‌ها را منفعل کنیم کجا! حضرت آقا در فرمایشاتشان فرموده بودند: تاهمین ۲۰۰ سال پیش وضعیّت حوزه این طور بود که هرگاه یک حمله‌ای یا شبهه‌ای متوجّه دین و مذهب ما می‌شد، چندبرابر آن جواب داده می‌شد؛ آیا امروز موازنه اینگونه است؟ حوزه برای رسیدن به این سطح چه افقی را می‌بیند؟ چه حرکتی می‌کند؟ این همان نکته‌ای است که امام خامنه‌ای روحی فداه بارها در دیدار با حوزویان به‌عنوان"تحوّل" از آن اسم آورده‌اند.
 
این"تحوّل" هم ضمن اینکه عجله نباید بکنیم، تحوّلی است که باید در آن خیلی سرعت داشته باشیم. معلوم نیست ما وقت زیادی داشته باشیم. نباید فکر کنیم که خُب، خداوند این نهضت را حفظ خواهد کرد ودست روی دست بگذاریم. با این نگاه که بیشتر خوش خیالی است تا خوش بینی وحُسن ظن به خدا، چگونه می‌توانیم کار را به جلو ببریم؟ امروز ما مسائل بسیار عمیقی در کشورمان داریم، ما به تبع نظام جهانی، دچار یک دوگانهٔ علمی هستیم. از یک طرف رویکردها وبرنامه‌ریزی‌های قرآنی را می‌بینیم و از سوی دیگر رویکردها وسیاست های غربی را که در برنامه‌ریزی‌ها مؤثر هستند. این درهمه دستگاه‌های فکری، اداری و...ما هست. تکلیف این نظام دوگانه علمی چه زمانی باید معلوم شود؟ به دست کی؟ به نظر اهل انصاف، خوانندگان ومخاطبان، حوزه علمیّه باید چه کند؟
 
"تحوّل"درجایی پیدا می‌شود که ما وضع موجود را بشناسیم وقائل به وجود کاستی باشیم. باید این توافق در وجود کاستی در وضع موجود، در حوزه شکل حقیقی به خود بگیرد تا "عزمِ حرکت" به سمت "وضعِ مطلوب" ایجادشود. امروز حوزه باید بداند تا زمانی که بدنه عظیم حوزویان، درامور، به یک شناختِ واحد و تفاهم کلّی نرسند، آهنگ وفرآیند این حرکت‌ها به سمت یک وضع مطلوب، حرکت نمی‌کند. یکی از لوازمِ ارتباطِ حوزه با نظام، ابتدا تحوّل در حوزه است که با این بحثِ آزاد اندیشی ارتباط وثیقی دارد. درصورت نبود آزاد اندیشی در حوزه، علاوه برتوقف وتعطیل"تحوّل"، این کمبود، آثار و نتایج دیگری هم خواهد داشت. اگر اهل نظر منزوی شوند، هرکسی به‌مانند نگارنده این نوشتار فکر می‌کند صاحب نظر است؛ در این حالت قاعدتاً این مردمِ تشنهٔ حقیقت اندکه حیران می‌شوند. یکی از علت‌هایی که مردم نسبت به مرجعیّت دین در زندگیشان، دچار مشکل هستند این است که می گویند: هرکسی یک چیزی می‌گوید. در حالیکه اگرحوزه درجاهایی بحثش را خاتمه دهد، یک آموزه‌ها و معارف ناب ونسبی را به مردم ارائه کند، مردم دچار حیرت نمی‌شوند. از آن سو، مسئولان و کارگزاران نظام هم در فکر، دچار خودمختاری می‌شوند. از دیگر نتایج، اینکه در حوزه راه"نفوذ"برای بی سوادها و مغرضین فرصت طلب هم باز می‌شود و به قولِ استاد شهید مطهری رضوان‌الله علیه راه "اسلام سُرایی"باز می‌شود دیگر اینکه وقتی این خلاءها وجود داشت، دشمن نفوذ می‌کند.
 
ما حصل آنکه، نگارنده فکر می‌کند، یکی از مهمترین بحث‌ها، به‌عنوان پیش زمینه‌های تحوّل و تسهیل جریان اصیل آزاد اندیشی، وارتباطِ حوزه با نظام وکارآمد سازی این رابطه، بازنگری در نظاماتِ خودِ حوزه است؛ وخودِ این بازنگری، نیزبربحث های نظری مبتنی است؛ بحث‌هایی در زمینهٔ ولایت فقیه، حدودش، رابطهٔ مرجعیّت با ولایت فقیه و مباحثی مانند این وبحث در ارتباط جایگاه حوزه در اجرای فرآیند تحقق اهداف اسلامی که از موضوعات اساسی و تعیین‌کننده برای همه بحث‌های دیگر است.
 
نظرات
CAPTCHA