روز شمار
اوقات شرعی
بررسی دانش تفسیری ویژه اهل بیت (علیهم السلام)
azadi
بخش اول
 
چکیده
 
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، رسالت هدایت نسل های بشر را به عهده دارد و اهل بیت(علیهم السلام) مخاطبان اصلی آن، مفسر و مبین آن هستند. تفسیر معصومین(علیهم السلام) به دلیل گستره و عمق معانی و ارتباط و اتصال آموزه های این خاندان به وحی، ویژه ایشان است به گونه ای که دیگران توانایی چنین فهم و تفسیری را ندارند و از ورود به این وادی ناتوانند. معرفت و تفسیر ویژه اهل بیت(علیهم السلام) شامل: درک مراد اصلی آیات، فهم دقیق و غیر قابل خطا از بطون قرآن،  تأویل صحیح آیات متشابه، بیان مصادیق باطنی برای آیات و بیان امور غیبی است که تنها در انحصار معصومین است و دیگر مفسران به فراخور سطح علمی خود، به مراتبی از تفسیر دست یافته و از بیانات تفسیری اهل بیت برخوردارند. این مقاله با استناد به روایات تفسیری اهل بیت(علیهم السلام) و بیان نمونه هایی از آن،  در صدد اثبات معرفت خاص اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به قرآن و انحصار فهم کامل قرآن به ایشان است.
 
واژگان کلیدی
 
معرفت خاص، تأویل، ظاهر و باطن، اهل بیت(علیهم السلام)، تفسیر روایی.
 
طرح مسئله
 
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، رسالت هدایت نسل های بشری تا انتهای عالم را به دوش می کشد و حاوی مجموعه دستورهای حق تعالی برای رسیدن به سعادت انسان و جوامع بشری است. برای رسیدن به این هدف خداوند متعال تبیین و تفسیر قرآن را از وظایف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برشمرده تا محتوای پیام ها و معارف آن برای همگان روشن شود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز رسالت خود را در تبیین و تفسیر قرآن کریم به اهل بیت خویش تفویض فرمود.
 
بدون شک پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) مخاطبین اصلی قرآن بوده و با حقیقت، علم و فهم قرآن آشنا هستند. مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در حوزه تفسیر، تأویل و بیان معانی و مفاهیم قرآن، به دلیل ارتباط آنان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اتصال آموزه های این خاندان به وحی برجستگی خاصی دارد. تفسیر معصومین(علیهم السلام) به دلیل گستردگی و عمق معانی بی بدیل، نکته یابی های فراوان و برگزیدن بهترین روش برای رسیدن به پیام و حقیقت قرآن، منحصر در ایشان است.
 
از آنجا که در هر زمانی بهره برداری از قرآن منوط به تفسیر و تبیین درست آن است؛ بررسی میراث تفسیری اهل بیت(علیهم السلام) ضرورت می یابد و برای شناخت معارف قرآن و تفسیر صحیح آن، تنها باید از آنها استمداد جست؛ زیرا این میراث گرانبها زمینه بهره گیری از قرآن را در تمام زمینه های زندگی فراهم می کند و انسان ها را در رسیدن به کمال و سعادت رهنمون می سازد.
 
این پژوهش در صدد پاسخ به این سؤال است که: معرفت خاص اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به قرآن تا چه اندازه است؟ و چه سطوحی از فهم و تفسیر قرآن در انحصار ایشان است؟
 
سطوح تفسیر
 
قبل از ورود به اصل بحث، لازم به یادآوری است که فهم و تفسیر قرآن در دو سطح متمایز امکان پذیر است:
 
1. سطح ظاهری؛ معرفت ظاهری قرآن برخاسته از ظاهر کلمات است که برای همه قابل دسترس می باشد. هر کس که از دانش کافی و آگاهی لازم در اصول برداشت و تفسیر برخوردار باشد، به میزان احاطه علمی خود، از معارف و تفسیر قرآن سیراب خواهد شد. سهم غیر معصوم از تفسیر، به فهم لایه های ظاهری آیات محکم و نیز اندکی از متشابهات با ارجاع به آیات محکم محدود می شود. افرادی که واجد بهره علمی و صفای درونی هستند، به فراخور علمشان از مراتبی از سطوح باطنی آیات نیز برخوردار خواهند بود؛ اما در مجموع، سهم غیر معصوم از تفسیر اندک است و سهم عمده از آن معصومین(علیهم السلام) می باشد.
 
2. سطح درونی و غیر ظاهر؛ فهم این سطح غیر همگانی و مختص به گروهی خاص ازجمله اهل بیت(علیهم السلام) می باشد، فهم دقیق و بدون خطا از بطون قرآن، فقط منحصر به معصومین بوده و از ادراک و توان فهم عموم خارج است؛ زیرا شرط رسیدن به این سطح معرفت، رسوخ در علم است و همگان از این شرط برخوردار نیستند.
 
مقصود از معرفت ویژه و خاص اهل بیت(علیهم السلام) در این نوشتار، آن است که در بررسی احادیث و بیانات تفسیری اهل بیت(علیهم السلام) به مواردی برخورد می شود که از متد و روش منحصر به فرد استفاده گردیده؛ یعنی ائمه(علیهم السلام) با توجه به ویژگی خاص و برخورداری از مواهبی همچون علوم وراثتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، الهامات الهی، علم غیب و مقام عصمت، به تبیین و تفسیر این نوع آیات پرداخته اند به گونه ای که دیگران از داشتن چنین فهم و تفسیری محرومند.
 
روایات تفسیری اهل بیت(علیهم السلام) در زمینه های متفاوت ازجمله تفسیر و تأویل آیات، بیان معانی باطنی، بیان مصادیقی برای آیات قرآن، بیان امور غیبی و تبیین مجملات قرآن مطرح شده است که در این مجال به فراخور حال به این موارد اشاره، و سعی می شود از درون روایات به تفسیر خاص ایشان پی برده شود. البته به دلیل حجم مطالب مراتبی از تفسیر خاص اهل بیت(علیهم السلام) بیان شده و از تفسیر مجملات اجتناب شده است.
 
انحصار فهم کامل قرآن به اهل بیت(علیهم السلام)
 
یکی از آموزه های مؤکد اهل بیت(علیهم السلام)، اختصاص درک و فهم همه جانبه قرآن به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) است. ایشان، احاطه کامل بر کنه قرآن و دانش تأویل و اسرار و بواطن قرآن را ویژه خود شمرده اند، به طوری که کسی را یارای فهم قطعی همه محکمات، متشابهات و تأویلات قرآن، جز با استمداد از نصوص رسیده از ایشان نیست. در روایات بیان شده که خداوند این علم ویژه را به ایشان عطا نموده و ایشان از «ما بین اللوحین» آگاهی کامل دارند.
 
مفاد بخشی از روایات بیانگر اختصاص شناخت و تفسیر قرآن به معصومین(علیهم السلام) می باشد؛ زیرا شناخت قرآن و تفسیر کامل آن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جانشینان گرانقدر آن حضرت که مخاطب مستقیم قرآن بوده اند، اختصاص داده شده است. روشن ترین آن روایات، روایت زید شحّام است. در این روایت امام باقر(علیه السلام) پس از آنکه تفسیر چند آیه را از قتاده، یکی از مفسران اهل سنت که ادعا داشت قرآن را از روی علم تفسیر می کند، پرسید؛ بعد از بیان نادرستی تفسیر او و آشکار شدن ناتوانی وی در تفسیر و بیان تفسیر صحیح آیه، فرمود: «ویحک یا قتاده! انّما یعرف القرآن من خوطب به». (حر عاملی، 1414: 18 / 136؛ کلینی، 1388: 8 / 212)
 
منظور از «من خوطب به» در مرتبه اول نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و در مرتبه بعد اوصیای گرانقدر آن حضرت را که همه علوم وی به آنان منتقل شده است، شامل می شود. بنابراین، این جمله با ادات حصر «انّما» شناخت قرآن و معارف و احکام آن را به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، اختصاص داده و از غیر آنان نفی می کند. (بابایی، 1388: 1 / 298)
 
باید اذعان نمود «انما یعرف القرآن من خوطب به» در پی نفی فهم مطلق معارف قرآن از غیر مخاطبان مستقیم قرآن نیست؛ بلکه مراد و مقصود روایت، فهم اهل بیت(علیهم السلام) از واقعیت و حقیقت قرآن است که دیگران به آن دسترسی ندارند، یعنی هیچ کس جز مخاطبان مستقیم قرآن نمی تواند همه معانی و معارف قرآن، ظاهر و باطن آن را بفهمد. در این صورت حصری که برخی از این روایات بر آن دلالت دارد، نسبت به تفسیر کل قرآن است، نه قسمتی از معانی قرآن که با تلاش علمی مناسب و ارائه قراین و شواهد به دست می آید.
 
قبلاً بیان شد سهمی که غیر معصوم از تفسیر دارد تنها لایه ای از محکمات و کمی از متشابهات است و سایر بخش های تفسیر اختصاص به اهل بیت(علیهم السلام) دارد که عبارتند از:
 
الف) بطن به معنی لب و مغز آیه، مفهوم عام و جامع آیه و توسعه واژگان و مفاهیم قرآنی از معنای ظاهری به معنای معنوی. روشن است این مدلول ها از دلالت های عرفی بیگانه نیست و با الغای خصوصیت و انتقال از معنای مطابقی به معنای التزامی قابل دریافت می باشد. در این مرحله گرچه غیر معصوم نیز به مراتبی از آن دسترسی دارند، علم کامل و فهم همه مراتب باطنی و لایه های متعدد معنایی، فقط در انحصار اهل بیت(علیهم السلام) است.
 
ب) بطون و مغیبات که ناظر به آن دسته از لایه های پنهان قرآنند که به مثابه رموز و اسرار میان خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) به شمار می آیند. این معانی باطنی از سنخ مفهوم و ماهیت نبوده، با فکر عادی بشر قابل دریافت نیست و فهم آنها برای همگان میسور نمی باشد.
 
ج) متشابهاتی که برای غیر معصوم قابل ارجاع به آیات محکم نمی باشد و نیاز به تفسیر و تأویل معصومین در این آیات است؛ بدین جهت که اساساً آیه محکمی در آن رابطه یافت نمی شود یا اگر آیه محکمی یافت شود برای غیر معصوم به سادگی قابل شناسایی نیست.
 
د) علم به همه مصادیق ظاهری و باطنی آیات در همه زمان ها نیز از حوزه های خاص و منحصر به اهل بیت(علیهم السلام) است. شاید مفسران به برخی مصادیق عصر نزول یا عصر خود آشنایی داشته باشند، ولی به طور مسلم به مصادیق آینده و به همه زمان ها آگاهی ندارند و این علم خاص معصوم است که بر غیب مطلع است.
 
تفصیل مطالب فوق را می توان بدین شرح بیان نمود:
 
1. دانش خاص اهل بیت در حوزه تفسیر قرآن
 
یکی از معانی تأویل، معادل تفسیر و به معنای کشف مراد خداوند است. (راغب اصفهانی، 1405: 47؛ خویی، 1395: 421) این مقوله، منحصر به اهل بیت(علیهم السلام) نبوده و از حوزه دسترسی همه مردم خارج نیست و هر کسی به فراخور تلاش و کسب مقدمات لازم بدان راه می یابد. اما هیچ کس نمی تواند ادعا کند که آنچه فهمیده، به یقین مراد و مقصود الهی است. اهل بیت(علیهم السلام) به سبب دستیابی به حقیقت قرآن، علم قطعی به مراد الهی و معانی آیات دارند و مراد و مقصود اصلی خداوند از تک تک آیات را می دانند؛ ازاین رو انحصار فهم کامل و قطعی به همه آیات قرآن به ایشان، امری انکار ناشدنی خواهد بود. روایت زیر از امام باقر(علیه السلام) به این انحصار تصریح دارد:
 
ما ادعی أحد من الناس أنه جمع القرآن کله کما أنزل إلا کذاب و ما جمعه و حفظه کما نزله الله تعالى إلا علی بن أبی طالب و الأئمة من بعده. (کلینی، 1388: 1 / 228)
 
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که قرآن را چنان که نازل شده و مراد خداوند بوده، حفظ و جمع نموده، مگر شخص دروغگو؛ زیرا این امر از کسی جز علی بن ابی طالب(علیه السلام) و امامان پس از او ساخته نیست.
 
امام صادق(علیه السلام) نیز در روایتی این معرفت به قرآن را موهبت و عطای الهی دانسته و می فرماید:
 
نعلم کتاب الله و کتاب الله یحتمل کل شیء، إن الله أعلمنا علما لا یعلمه أحد غیره.
 
ما به کتاب خدا آگاه هستیم و کتاب خدا معانی چند گونه را برمی تابد و خداوند به ما دانشی ارزانی داشته که دیگران از آن بی اطلاعند.
 
در روایات متعددی نیز نقل شده تفسیر قرآن دورترین چیز از عقل انسان است. (قمی، 1404: 1 / 19؛ عیاشی، بی تا: 1 / 11؛ برقی، 1371: 2 / 300) مفاد این روایات این است که همه معانی و معارف قرآن، ظاهر و باطن آن با عقل بشر قابل تفسیر نیست؛ بلکه در فهم بخش بسیاری از آن به تبیین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اوصیای گرانقدر ایشان نیاز است و بدون استمداد از آنان نمی توان فهمید؛ زیرا آنان دانش تفسیری خود را از خدا دریافت نموده اند. چنانکه امام رضا(علیه السلام) در پاسخ به شخصی که به ایشان عرض کرد شما از کتاب خدا چیزی را تفسیر می کنید که تا کنون شنیده نشده است، فرمود:
 
علینا نزل قبل الناس و لنا فسر قبل أن یفسر فى الناس؛ فنحن نعرف حلاله و حرامه و ناسخه و منسوخه و فی أی لیلة نزلت کم من آیة و فیمن نزلت و فیما نزلت. (صفار، 1374: 1 / 198)
 
قرآن پیش از اینکه بر مردم نازل شود، بر ما نازل شده و پیش از آنکه برای مردم تفسیر شود، برای ما تفسیر شده است. حلال و حرام و ناسخ و منسوخ قرآن را ما می شناسیم.
 
از آنجا که اهل بیت(علیهم السلام) در تمامی اقوال و افعال تجلی بخش صفات خداوند متعال و آینه معارف قرآن هستند، پس می توان ریشه سخنان و کردار ایشان را در قرآن جستجو نمود؛ همان گونه که امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «اذا حدثتکم بشیء فسئلونی عنه فی کتاب الله (برقی، 1371: 1 / 269؛ مجلسی، 1406: 11 / 446)؛ چون به شما از چیزی خبر دهم از من بپرسید کجای قرآن است». این روایت ارتباط عمیق و علم و دانش همه جانبه امام را با قرآن ترسیم می کند.
 
در روایتی امام صادق(علیه السلام) پس از بیان اقسام مختلف علوم و دانش های قرآن، آگاهی به همه آن علوم را خاص و منحصر در اهل بیت(علیهم السلام) می داند؛ (حر عاملی، 1414: 27 / 200؛ مجلسی، 1403: 90 / 3) ولی غیر از اهل بیت(علیهم السلام) دیگران نیز از فهم ظاهر قرآن بی نصیب نیستند. معرفت ظاهری در انحصار فرد یا گروه خاصی نبوده، در صورت فراهم آمدن شرایط معین، برای همگان میسور است؛ اما براساس حدیث ثقلین هر فهم صحیحی در سایه موالات و تمسک به آل محمد(صلی الله علیه و آله) ایجاد می شود که باب شهر علم هستند و ورود به چنین شهری جز از راه دروازه آن، امکان پذیر نمی باشد.
 
2. دانش خاص اهل بیت(علیهم السلام) در تأویل متشابهات
 
شکی نیست که به تصریح قرآن و نیز احادیث فراوان، در آیات نورانی قرآن متشابهاتی نیز وجود دارد. در برخی موارد پس از کسب مهارت که در سایه روایات به دست آمده، با رجوع به محکمات، مشکل تشابه برطرف می شود. در فهم این آیات دست همگان کوتاه نیست، ولی به سبب صعوبت آن، تفسیر چنین آیاتی مشکل است، به خصوص آنکه غالب آنها در حوزه عقاید و صفات خدا می باشد. در موارد زیادی ممکن است با رجوع به محکمات نتوان مشکل تشابه را حل کرد که در این صورت باید به روایات مراجعه نمود. اهل بیت(علیهم السلام) به دلیل اشراف و احاطه کامل به همه ابعاد قرآن، در این حوزه سرآمد همگان هستند. فقط اهل بیت(علیهم السلام) هستند که مراد قطعی خداوند از تک تک آیات را می دانند و می توانند الفاظ کلام الله را به آن حقیقت برگردانده و تأویل نمایند. این رتبه از فهم، که نهایی ترین مرتبه قرآن است، خاص ایشان بوده و کسی را بدان راه نیست؛ چنانکه از امام باقر(علیه السلام) و نیز امام رضا(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُور  الَّذِینَ أ وتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت / 49) فرمودند: «هُمُ الأ ئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ»، (مجلسی، 1403: 23 / 189؛ کلینی، 1388: 1 / 214 و 9 / 229؛ عطاردی،  1406: 1 / 365) یعنی ائمه از آل محمد هستند که آیات در قلوب ایشان، متجلی و حاضر است.
 
فهم متشابهات به رسوخ در علم نیاز دارد. بر همین اساس آنان که در درجه عالی راسخیت قرار دارند، همه متشابهات را با همه مراتب و درجاتش می دانند. چنانکه قرآن می فرماید: «وَ ما یَعْلَمُ تَأ وِیلَهُ إ لاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم ِ (آل عمران / 7)؛ هیچ کس جز خدا و راسخان در علم، تأویل آن را نمی داند.» رسوخ به معنای ثبات است و به کسی راسخ در علم گویند که در همه دانش های خود ثبات داشته باشد و تزلزل و تبدل رأی برای او به وجود نیاید. (طباطبایی، 1417: 3 / 28) و این در صورتی است که تمام دانش های او مطابق با واقع بوده حقیقت را آن چنان که هست دریافته باشد و به اصطلاح راسخ در علم به قول مطلق باشد. روشن است که جز نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومان(علیهم السلام) که علم آنان بی واسطه یا با واسطه از مبدأ وحی سرچشمه می گیرد، کسی در مطلق علم خویش رسوخ و ثبات ندارد. از همین روست که هرگز در رأی آنان تبدلی به وجود نیامده است. پس راسخان در علم منحصر به این افراد است؛ چنان که در روایات نیز آیه چنین تفسیر و تأویل شده است.
 
امیرمؤمنان به رسوخ در علم برای اولواالامر اشاره نموده و دیگران را از این علم کامل و راسخ و عمیق، و عمقی ترین لایة کلام الله؛ یعنی ام الکتاب، عاجز و بی بهره دانسته است:
 
و عجز کل أحد من الناس عن معرفة تأویل کتابه غیرهم لأنهم هم الراسخون فى العلم المأمونون على تأویل التنزیل قال الله تعالى و ما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فى العلم ... و قال سبحانه بل هو آیات بینات فی صدور الذین أوتوا العلم. (مجلسی، 1403: 66 / 74)
 
مردم از تاویل کتاب عاجز می باشند و فقط صاحبان امر می توانند آن را استنباط کنند؛ زیرا آنها راسخ در علم و محل اطمینان در تأویل قرآن می باشند و قرآن درباره آنها فرمود: تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند ... و خداوند سبحان فرمود: آنها آیات روشنی هستند که در سینه های اهل علم قرار دارند.
 
پس دسترسی به این مرتبه از تأویل، خاص اهل بیت(علیهم السلام) است، که صاحبان تأویل هستند، اما مراتب دیگر برای دیگران قابل دسترسی است، اگرچه اهل بیت(علیهم السلام) در همه آن مراتب نیز برتر و پیشرو و سرآمد عالمان می باشند، و وصول کامل، انحصار به ایشان دارد. آیات و روایات نیز دلالت می کند که علم بطون و تأویل، ویژه معصومان است. (ر.ک: رجبی، 1385: 256؛ نجارزادگان، 1383: 62) به عنوان نمونه در حدیثی حضرت علی(علیه السلام) معنای واژه «الصمد» را این گونه بیان می فرماید:
 
تأویل الصمد لا اسم و لاجسم و لا مثل و لا شبه و لا صورة و لا تمثال و لا حد و لا حدود و لا موضع و لا مکان و لا کیف و لا أین و لا هنا و لا ثمة و لا ملأ و لا خلأ و لا قیام و لا قعود و لا سکون و لا حرکة و لا ظلمانی و لا نورانی و لا روحانی و لا نفسانی و لا یخلو منه موضع و لا یسعه موضع و لا على لون و لا على خطر قلب و لا على شم رائحة منفی عنه هذه الأشیاء. (مجلسی، 1403: 3؛ شعیری، بی تا: 6 و فیض کاشانی، 1371: 78)
 
تأویل صمد این است که خداوند دارای اسم و جسم مانند سایر موجودات نیست. مثل و مانند و صورت و تمثال ندارد. حد و حدود و مکان و کیفیت و قیام و قعود و حرکت ندارد. خداوند متعال نه ظلمانی است نه نورانی، نه روحانی و نه نفسانی. هیچ مکانی از او خالی نیست در عین حال هیچ جایی گنجایش او را ندارد. نه رنگ دارد، نه در ذهن خطور می یابد و نه بوییده می شود و از تمامی این عوارض منزه است.
 
قرآن کریم درباره معیت خداوند با بندگان می فرماید: «وَ هُوَ مَعَکمُ أ یْنَمَا کنتُمْ (حدید / 4)؛ هر کجا باشید خداوند با شما حاضر است.» مفسران در تفسیر این آیه بیان می کنند که خداوند به شما احاطه دارد، و در هیچ مکان و پوششی از او غایب نیستید و هر جا و هر زمان و در هر حال که باشید با شما است. (امین اصفهانی، 1361: 12 / 122) برخی نیز مراد از این معیت را معیت مجازی می دانند که منظور از آن احاطه علمی است. (طبرسی، 1406: 9 / 347)
 
امام علی(علیه السلام) این معیت و همراهی خداوند را این گونه تبیین فرموده است: «مع کلّ شیء لا بمقارنة و غیر کلّ شیء لا بمزایلة ( نهج البلاغه، خطبه 1)؛ خداوند متعال، با همه چیز است نه همدوش و غیر از همه چیز است نه جدای از همه» و همچنین بودن با اشیاء را این گونه تفسیر فرمود: «لیس فى الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج» ( نهج البلاغه، خطبه 228)؛ یعنی در اشیاء داخل نبوده و از آنها بیرون نیست، بلکه به هر چیز محیط و دانا است. به این ترتیب مشخص می شود معیت خداوند با انسان ها به معنای محیط بودن و آگاه بودن به آنهاست.
 
در برخی روایات در تبیین اعتقاد صحیح، اهل بیت(علیهم السلام) به نفی مکان برای خداوند پرداخته و خداوند را منزه از هر مکانی معرفی می نمایند. در روایتی وقتی سائلی از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال می کند، با توجه به آیه «وَ هُوَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ فِى الأ رْضِ» (انعام / 3) چگونه خداوند در آسمان ها و زمین است؟ حضرت در تبیین آیه، ذات خداوند متعال را از هر مکانی منزه می دارد و آیه را به طور صحیح تفسیر می نماید و می فرماید:
 
ویحک إن الأماکن أقدار فإذا قلت فی مکان بذاته لزمک أن تقول فی أقدار و غیر ذلک و لکن هو بائن من خلقه محیط بما خلق علما و قدرة و إحاطة و سلطانا و ملکا و لیس علمه بما فى الأرض بأقل مما فى السماء لا یبعد منه شیء و الأشیاء له سواء علما و قدرة و سلطانا و ملکا و إحاطة. (صدوق، 1416: 133)
 
در این روایت به استناد امتناع مکان داشتن باری تعالی و لوازم آنکه از معلومات عقلی است، آیه به احاطه خدای متعال بر آسمان ها و زمین و سایر مخلوقات و کمتر نبودن علم خدا به آنچه در زمین است از علم او به آنچه در آسمان است، به دور نبودن چیزی از او و برابری اشیا در برابر علم و قدرت و ملک و سلطنت و احاطه او تفسیر شده است.
 
بنابراین آیات و روایات تصریح دارد که علم تأویل متشابهات، ویژه معصومان است و ایشان در همه مراتب آن پیشرو و سرآمد عالمان می باشند، و فهم کامل مراد الهی از آیات متشابه، منحصر به ایشان است.
 
3. دانش خاص اهل بیت(علیهم السلام) در تفسیر بطون آیات
 
معانی و معارف قرآن، اعم از ظاهر و باطن است؛ (کلینی، 1388: 1 / 374؛ صفار، 1374: 3) برخوردار بودن قرآن از ظاهر و باطن، حقیقتی است که معصومان(علیهم السلام) بارها آن را یادآور شده اند. مفسران و تدبرکنندگان علاوه بر فهم معانی ظاهری، تنها می توانند بر حسب توانایی ذهنی و تلاش فکری به لایه هایی از این بطون دست یابند. با این وصف هیچ متدبری نمی تواند ادعا کند که به همه اعماق و بطون همه آیات قرآن تسلط یافته است، و این گستره دانش به بطون نیز تنها در انحصار اهل بیت(علیهم السلام) می باشد؛ چون معارف بطونی آیات فراتر از دلالت عقلایی الفاظ بر معانی است و فهم آن راز و رمزی خارج از قواعد ادبی و اصول محاوره عقلایی دارد و تنها کسانی که از راز و رمز آن آگاه باشند می توانند آن را بفهمند. بنابراین شایستگی فهم بطون آیات در تمام مراتب آن، تنها در انحصار پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت معصوم(علیهم السلام) است.
 
امام باقر(علیه السلام) به این امر که هیچ کس غیر از اوصیا نمی تواند ادعا کند که به همه ظاهر و باطن قرآن علم دارد تصریح فرموده است. (کلینی، 1388: 1 / 228) امام علی(علیه السلام) نیز به این مرتبه از علم خویش؛ یعنی تعلیم تأویل و معانی باطنی و تفسیر ظاهر قرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره کرده است (مجلسی، 1403: 2 / 230) و در روایتی که ویژگی های امامان را برای «طارق بن شهاب» برشمرده، تصریح می نماید: «و هذا کله لآل محمد(صلی الله علیه و آله) لا یشارکهم فیه مشارک، لأنهم معدن التنزیل، و معنى التأویل (مجلسی، 1403: 25 / 173؛ یزدی حائری، 1422: 1 / 33)؛ همه آنچه گفتم ویژه آل محمد است و کسی با آنان شریک نیست؛ زیرا فقط ایشانند که خزائن و معادن علم ظاهر و باطن قرآن می باشند».
 
این روایات به نقش اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) در مورد قرآن و تبیین آن، تصریح کرده و اهل بیت را به داشتن ویژگی هایی ازجمله وراثت معارف قرآنی از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، معصوم و مطهر بودن و ...، عالم به کل قرآن و تفسیر ظاهر و باطن آن و سلب این علم از غیر آنان معرفی کرده است. (حر عاملی، 1414: 18 / 133؛ کلینی، 1388: 8 / 212) البته روایات بیان کننده حصر بطون قرآن و تأویلات آن، ناظر به آن دسته از بطونی است که همچون حروف مقطعه و بعضی دیگر از آیات قرآن، از ادراک و توان فهم عموم خارج می باشد و در مواردی ناظر به توانایی فهم دقیق و غیر قابل خطای معصومین(علیهم السلام) از بطون قرآن است به طوری که برای آنان استناد آن بطون به خداوند و آیات قرآن به صورت قطعی ممکن است.
 
نمونه های فراوانی از تفسیر ظاهر و باطن، در میان روایات تفسیری دیده می شود، که می توان گفت بخش عمده ای از تفاسیر معصومان(علیهم السلام)، از نوع تفسیر به باطن است. معنای بطون آیات در نصوص روایی شیعه فراتر از تأویل یاد شده است و مصادیق فراوانی دارد. (کلینی، 1388: 1 / 340؛ صدوق، 1416: 88؛ همو، 1361: 3؛ حویزی، 1425: 2 / 391 ـ 390 و 5 / 191، 586 ـ 585؛ مجلسی، 1403: 24 / 309 و 92 / 82، 376، 381، 383) در برخی روایات اهل بیت(علیهم السلام) بطن و تأویل را به یک معنا و ناظر به معنای ساری و جاری آیات در بستر زمان در مقابل ظهر دانسته اند. (صفار، 1374: 196) در شماری دیگر نیز برمی آید که واژگان و مفاهیم قرآنی از معنای ظاهری به معنای معنوی تعمیم و توسعه یافته اند. روشن است این مدلول ها از دلالت های عرفی بیگانه نیست و با تنقیح مناط و الغای خصوصیت و انتقال از معنای مطابقی به معنای التزامی قابل دریافت می باشد. اما از شماری دیگر از روایات اهل بیت(علیهم السلام) چنین به دست می آید که حوزه باطن و تأویل، طیفی وسیع داشته و افزون بر مفاد فوق، شامل ابعاد و لایه های پنهان و فراتر از دلالت های عرفی نیز می شود که دریافت آن جز از عهده پیشوایان دین برنمی آید، در برخی موارد نیز معنای باطنی به مصادیق آیه اطلاق شده که معصومین در صدد بیان آن مصادیق بوده اند.
 
روایات بیانگر تفسیر باطنی از معصومین، در دو دسته جای می گیرند:
 
الف) برخی روایات ناظر به باطن، ناظر به آن دسته از لایه های پنهان قرآنند که به مثابه رموز و اسرار میان خداوند و بندگان برگزیده او به شمار می آیند. معصومین(علیهم السلام) از بطون قرآن و کدها و رمزهایی که در باطن قرآن تعبیه شده و فقط صاحبان رمز و کلیدداران غیب از آن باخبرند، مراد الهی و تفسیر صحیح آیات را توسط آن رمزها از بطون قرآن استخراج می کنند. این معانی باطنی و لایه های درونی آیات، از سنخ مفهوم و ماهیت و تصور و تصدیق نبوده، با فکر عادی بشر قابل دریافت نیست و فهم آنها برای همگان میسور نمی باشد. بنابراین تنها راه وصول به معانی باطنی استمداد از اهل بیت(علیهم السلام)، به دست آوردن روایات صحیح و تسلیم شدن در برابر روایات است.
 
امام خمینی(رحمه الله علیه) نیز بر این باور است که:
 
علوم قرآن و حدیث را همه کس نمی تواند بفهمد و برای همه کس هم نیامده است، بلکه بعضی از آنها رمز است میان گوینده و یک دسته خاص ... در قرآن از این گونه رمزهاست که حتی به حسب روایات جبرئیل هم که قرآن را آورد، خود معنی آن را نمی دانست. فقط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و هر که را او تعلیم کرده کشف این رمزها را می توانستند بنمایند، مانند همان حروفی که در اول سوره هاست. (خمینی، بی تا: 322)
 
درک تفسیر باطنی برای همه یاران معصومین مقدور نبود و همه ایشان در فهم تفسیر باطنی یکسان نبودند. عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه «ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم» سؤال کرد و حضرت تفسیر ظاهر آیه را برای او بیان نمود؛ زیرا توانایی و تحمل درک معانی باطنی را نداشت آنچنان که ذریح محاربی داشت. (حویزی، 1425: 3 / 492؛ صدوق، 1361: 340) این روایت بیانگر این نکته است که آیات علاوه بر معنای ظاهری و آشکار، دارای معانی و لایه های پنهانی و درونی نیز هست که به واسطه معصومین رمزگشایی می شود و البته هرکسی توانایی تحمل و درک آن را ندارد.
 
ازجمله آیاتی که باطن آن بیان شده، آیه شریفه «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهرَکمْ به وَ یُذْهبَ عَنْکمْ ر جْزَ الشَّیْطان » (انفال / 11) می باشد. طبق روایات شأن نزول، آیه در مورد جنگ بدر نازل شد و در این آیه نزول باران برای تطهیر مسلمانان از حدث و خبث و دور کردن وسوسه شیطان بیان شده است. (طبرسی، 1406: 4 / 809) در روایتی جابر از امام باقر(علیه السلام) از باطن آیه سؤال می کند و امام در پاسخ می فرماید:
 
فالسماء فى الباطن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الماء علی(علیه السلام) جعل الله علیا(علیه السلام) من رسول الله(صلی الله علیه و آله) فذلک قوله: «ماءً لِیُطَهرَکمْ به» [فذلک علی یطهر الله به] قلب من والاه، و اما قوله: «وَ یُذْهبَ عَنْکمْ ر جْزَ الشَّیْطان » من والى علیا یذهب الرجز عنه و یقوی علیه «وَ لِیَرْبطَ عَلى قُلُوبکمْ وَ یُثَبتَ به الأ قْدامَ» فانه یعنی علیا. من والى علیا یربط الله على قلبه بعلی فیثبت على ولایته. (حویزی، 1425: 2 / 138)
 
در این روایت حضرت باقر(علیه السلام) به بیان معنای باطنی آیه اشاره می نماید که ارتباطی با ظاهر ندارد و فراتر از ظاهر است.
 
در روایت دیگری امام باقر(علیه السلام) آیاتی را به زمان سکوت و خاموشی حضرت علی(علیه السلام) و آیاتی را به زمان غلبه حکومت حضرت مهدی# بر تمام جهان تفسیر نموده که به هیچ روی از ظاهر الفاظ آیه چنین برداشتی نمی توان داشت و چنین تفسیری از عهده مفسر خارج است و جزء معانی درونی و پنهانی آیه می باشد؛ بنابراین خود حضرت بیان فرموده است که غیر از ما اهل بیت(علیهم السلام) که به کل علوم و معارف قرآن آگاهی داریم و مخاطب قرآن و خطابات الهی هستیم، هیچ کس دیگری به آن علم ندارد و مخاطب این آیات نیست. حضرت در جواب به پرسشگری درباره آیه «وَ اللَّیْلِ إ ذا یَغْشى» فرمود:
 
اللیل فی هذا الموضع الثانی غشی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی دولته التی جرت له، و أمیر المؤمنین(علیهم السلام) یصبر فی دولتهم حتى تنقضی.
 
و درباره آیه «وَ النَّهار  إ ذا تَجَلَّى» بیان فرمود:
 
النهار هو القائم منا اهل البیت إذا قام غلب دولة الباطل، و القرآن ضرب فیه الأمثال للناس و خاطب نبیه و نحن، فلیس یعلمه غیرنا. (حویزی، 1425: 5 / 588؛ قمی، 1404: 2 / 425)
 
منابع و مآخذ
 
قرآن کریم.
نهج البلاغه، بی تا، گردآوری سیدرضی، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت.
امین اصفهانی، سیده نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
بابایی، علی اکبر، 1388، مکاتب تفسیری، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ سوم.
بحرانی اصفهانی، عبدالله، 1382، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال الإمام علی بن أبی طالب(علیه السلام)، قم، مؤسسة الإمام المهدی، چ دوم.
بحرانی، سید هاشم، 1416 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.
برقی، احمد بن محمد بن خالد، 1371 ق، المحاسن، تحقیق جلال الدین محدث، قم، دار الکتب الإسلامیة.
جوادی آملی، عبدالله، 1381، تسنیم، قم، اسراء، چ سوم.
حر عاملی، محمد بن حسن، 1414 ق، تفصیل وسایل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
ـــــــــــــــ ، 1425 ق، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی.
حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، 1409 ق، تأویل الآیات الظاهرة، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
حویزی، عبد علی بن جمعه عروسی، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان.
خاتمی، احمد، 1370، فرهنگ علم کلام، تهران، صبا.
خمینی، سید روح الله، بی تا، کشف الاسرار، قم، مصطفوی.
خویی، سید ابوالقاسم، 1395 ق، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الزهرا÷.
راغب اصفهانی، حسین، 1405 ق، مقدمه جامع التفاسیر، تحقیق فرحات، کویت، دار الدعوه.
رجبی، محمود و دیگران، 1385، روش شناسی تفسیر قرآن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ دوم.
شاکر، محمد کاظم، 1382، مبانی و روش های تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
شعیری، محمد بن محمد، بی تا، جامع الأخبار، نجف، مطبعة حیدریة.
صدوق، محمد بن علی، 1361، معانی الاخبار، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1416 ق، التوحید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1417 ق، امالی، قم، مؤسسه بعثت.
ـــــــــــــــ ، 1378 ق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، تهران، نشر جهان.
صفار، محمد بن حسن، 1374، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد(صلی الله علیه و آله)، تهران، اعلمی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، احمد بن علی، 1416 ق، الاحتجاج علی اهل اللجاج، قم، اسوه.
طبرسی، فضل بن حسن، 1406 ق، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دار المعرفة.
طوسی، محمد بن حسن، بی تا، الغیبه، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة.
عطاردی، عزیز الله، 1406 ق، مسند الامام الرضا(علیه السلام)، مشهد، آستان قدس رضوی.
عیاشی، محمد بن مسعود، 1380 ق، کتاب التفسیر، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة.
فرات کوفی، ابوالقاسم، 1410 ق، تفسیر فرات الکوفی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فیض کاشانی، ملا محسن، 1418 ق، الاصفی فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، بی تا، الصافی فی تفسیر القرآن، تصحیح حسین الاعلمی، بیروت، دار  المرتضی.
ـــــــــــــــ ، 1371، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، تحقیق مهدی انصاری قمی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
قمی، علی بن ابراهیم، 1404 ق، تفسیر القمی، تحقیق طیّب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، چ سوم.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1388 ق، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
متقی هندی، علاءالدین بن علی، 1409 ق، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله.
مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(علیهم السلام)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم.
ـــــــــــــــ ، 1406 ق، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، تحقیق مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
معرفت، محمدهادی، 1418 ق، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد، جامعه الرضویه للعلوم الاسلامیة.
مهیار، رضا، 1371، فرهنگ ابجدی، قم، انتشارات اسلامی.
نجارزادگان، فتح الله، 1383، تفسیر تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
یزدی حائری، علی، 1422 ق، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، تحقیق علی عاشور، بیروت، مؤسسة الأعلمی.
 
سید رضا مؤدب: استاد دانشگاه قم.
 
سکینه آخوند: دانشجوی دکتری قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی.
 
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 13
 
ادامه دارد...
نظرات
CAPTCHA