روز شمار
اوقات شرعی
کتاب «تبلور جمهوریت و اسلامیت
azadi

97/09/14

جمهوری اسلامی در اندیشه متفکران اسلامی معاصر 

 

کتاب «جمهوری اسلامی در اندیشه متفکران اسلامی معاصر» با موضوع جمهوری اسلامی در اندیشه متفکران اسلامی معاصر به همت اندیشکده برهان منتشر و روانه بازار نشر گردید.

 

 

این کتاب که از مجموعه کتاب های اندیشنامه نظام اسلامی و حاصل تلاش جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان است در 110 صفحه و در 2 فصل و 8 گفتار، از سوی انتشارات دیدمان به زیور طبع آراسته گردیده است.
«ابعاد نظری جمهوری اسلامی در اندیشه امامین انقلاب‌اسلامی» و «ابعاد نظری جمهوری اسلامی در آرای اندیشمندان اسلامی» عناوین فصل های 2 گانه این کتاب هستند.
 
در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانیم: «شرایط جدید، انسانِ معطوف به انقلاب‌اسلامی را در برابر پرسش‌هایی از جنس «چه باید کرد؟» قرار داده است. اگر این پرسشگری و پویش، به بازگشت به خود، بازشناسی و بازیابی و در نهایت بازسازی حرکت اجتماعی انسانِ انقلاب منتهی شود، فرصتی بی‌نظیر برای پیشبرد تاریخ انقلاب‌اسلامی خواهد بود.
 
سخن از «چه باید کرد؟» که در این دوره تا حدودی باب شده، پروژۀ انقلابی‌گری را در برابر این پرسش ضمنی قرار می‌دهد که برای کنش در دوران جدید چه ظرفیت‌هایی را در اختیار دارد؟ پرسش از «چه باید کرد؟» در زمانۀ عسرت، انسان را به بازشناسی ظرفیت‌ها می‌رساند. در این شرایط است که به یک‌باره چشم باز کرده و می‌بینیم چه ظرفیت‌های عظیمی برای آرمان‌خواهی و انقلابی‌گری در اختیار داریم و مانند ماهی در آن فرصت‌ها شناوریم. اما نه تنها قدرشان را نمی‌دانسته‌ایم، بلکه به کل از وجودشان نیز غافل بوده‌ایم. این کتاب در پی یا به عبارت بهتر، امیدوار است فصلی از تأمل پیرامون یکی از مهم‌ترینِ این ظرفیت‌ها را بگشاید: «جمهوری اسلامی»
 
یکی از فرصت‌های انقلابی‌گری، که خصوصاً در این زمان بیش از پیش نیازمند پرداختن است، اصل «جمهوری اسلامی» است. بی‌شک طرح «جمهوری اسلامی» به عنوان یک ظرفیت برای آرمان‌خواهی نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب‌اسلامی، کمی غریب می‌نماید.
 
در اینجا مراد از جمهوری اسلامی فراتر از نظام رسمی حاکمیتی است. مراد بُعد نرم‌افزارانه و ایدۀ جمهوری اسلامی به مثابۀ یک امر و طرح اجتماعی است، نه صرفاً بُعد سخت‌افزارنۀ آن. واقعیت این است که تحت شرایط تاریخی-اجتماعی دهۀ اول انقلاب، ما با دولتی و سیاسی شدن همه چیز مواجه بودیم. همۀ دستاوردهای انقلاب و به طبع جمهوری اسلامی را صرفاً یک امر دولتی و سیاسی قلمداد می‌کردیم. سال‌ها و قرن‌ها بود به مثابۀ جامعۀ ایرانی اسلامی، دولت نداشتیم، دولت‌هایمان طاغوت بود و این اواخر شعبه‌ای از نظام‌های استعمارگر جهانی. دولت که نداشتیم، جامعه هم نداشتیم. بعد که دولت‌دار شدیم، در یک وضع خلاف‌آمد عادت قرار گرفتیم. فکر کردیم جامعه همان دولت است و عمل و نظر اجتماعی را همان عمل و نظر دولتی دانستیم و فکر می‌کردیم همه چیز «دولت» است. برای ما به نوعی جامعه و دولت مساوی بودند.»
 
تبلور جمهوریت و اسلامیت
دریافت کتاب
 
 
نظرات
CAPTCHA