علت اصلی قحطی مهم ایران
97/06/27
مقایسهای میان شرایط کنونیِ کشور از حیث اقتصادی و اوضاع ایران در دو جنگِ جهانی
بلایای طبیعیِ رخداده در ایران در خلال دو جنگ جهانی، با تمام شدت و خسارتش، نمیتوانست به تنهایی، «علتالعلل» بروز «قحطی» در کشور باشد، بلکه به گواهیِ شواهد متعدد تاریخی، آنچه که عامل اصلی و علتالعللِ بروز قحطی بود، نه عوامل طبیعی و محیطی و نه حتی بیکفایتیهای داخلی، بلکه «حضور دشمنِ متجاوزِ خارجی در داخل خاک کشور» بود.
برای واژه «قحطی»، تاکنون معانی مختلفی ذکر شده که از این میان، دو معنای «نایابی» و «خشکسالی»[1]، بیش از معانی دیگر جلبتوجه میکند. از میان این دو معنا امّا، آن معنایی که به واقعیت نزدیکتر است، معنای «نایابی» است و نه «خشکسالی»، زیرا که خشکسالی ناظر به کمبود منابع آبی یا بارش در یک سرزمین است، در حالی که ممکن است در سرزمینی پرآب هم ـ که هیچگاه با مسئله خشکسالی مواجه نبوده ـ به سبب جنگ، احتکارهای گسترده و... قحطی و نایابیِ ارزاق ضروری، رخ نماید.
لذا قحطی ـ به معنای عام آن ـ در یک سرزمین و مشخصاً در یک کشور، ناظر به کمبود شدید یا نبود ارزاقِ ضروریِ مردم در یک بازه زمانیِ معین است؛ مثلاً اگر گفته شود قحطی «نان»، مقصود این است که وضعیت نانِ مصرفی مردم، در یک بازه زمانیِ معین، با نبودِ کامل یا کمبود شدید مواجه میشود.
بروز قحطی به معنای دقیق کلمه، میتواند معلولِ علل طبیعی و انسانیِ مختلفی باشد. در کشور ایران و در خلال حدوداً دویست سال اخیر، طبق برآوردهای تاریخی، سه قحطی بزرگ و قابلتوجه رخداده[2] که از میان آنان، دو قحطیِ مرتبط با جنگ اول و دومِ بینالملل، بیشتر مدنظرِ نوشتار حاضر است (به ترتیب قحطیهای: 1296 تا 1298ش و نیز 1320 تا 1324ش)؛ زیرا که هم به لحاظ شرایط ویژهی نظامی و هم از حیث دامنه تلفات و خساراتِ وارده، این دو قحطی، گستردهتر و مهمتر از قحطی اول (قحطی 1249ش) بوده است.
برای واژه «قحطی»، تاکنون معانی مختلفی ذکر شده که از این میان، دو معنای «نایابی» و «خشکسالی»، بیش از معانی دیگر جلبتوجه میکند. از میان این دو معنا امّا آن معنایی که به واقعیت نزدیکتر است، معنای «نایابی» است و نه «خشکسالی»، زیرا که خشکسالی ناظر به کمبود منابع آبی یا بارش در یک سرزمین است، در حالی که ممکن است در سرزمینی پرآب هم ـ که هیچگاه با مسئله خشکسالی مواجه نبوده ـ به سبب جنگ، احتکارهای گسترده و... قحطی و نایابیِ ارزاقِ ضروری، رخ نماید.
زمینهها و علل بروز قحطی در ایران در جریان جنگهای جهانیِ اول و دوم
شواهد تاریخی حکایت از این دارد که ایران در آستانه هر دو جنگِ بینالملل، دچار عوارض و بلایای طبیعی شده بود. در جنگ جهانی اول و در آستانه وقوع قحطی، خِسّت آسمان و کاهش نزولات جوّی در اواخر سال 1295 و اوایل 1296ش، منجر به بروز خشکسالی سختی در بخشهای زیادی از کشور شد و در این میان، بروز آفتهای گیاهی نیز میزان برداشت محصول در این مدت را کاهش داد.[3] گذشته از این، بسیاری از انبارهای دولتی که غَلّات در آنها ذخیره شده بود، به سبب بیکفایتی مسئولان و بازدید نکردنِ پیوستهی آنها، اغلب دچار آفتِ سنزدگی و حملهی موش و حشرات شده بود[4] و لذا همان محصولی هم که به زحمت، از بلای خشکسالی جانِ سالم به در برده بود، در اثر این آفات، نابود میشد.
در آستانه جنگ دوم جهانی و در خلال سالهای 1317 تا 1320ش نیز، خشکسالی وسیعی ایران را فراگرفت که طی آن محصول گندم و جو کاهش یافت و به دلیل این خشکسالیِ چندساله، انبارهای کشور خالی ماند؛ به عنوان نمونه، در سال 1321ش، محصول دیمِ برازجان، بر اثر نبود بارندگی و خشکسالی، کاملاً از بین رفت.[5] در کنار این خشکسالی، عوامل طبیعیِ دیگری نیز مزید بر علت شده، اوضاع را سختتر میکرد. به عنوان نمونه، «ملخخوارگی» از دیگر عواملی بود که بر بسترِ خشکسالی سوار شده، همان مقدار از محصولِ نیمهجانی را هم که از غلات کشتزارها باقی مانده بود، میخورد و به اصطلاح، محصول را «خاکتراش» میکرد.
بلایای طبیعیِ فوق، با تمام شدت و خسارتش، اما نمیتوانست به عنوان «علتالعلل» بروز قحطی در کشور به حساب بیاید، بلکه به گواهیِ شواهد متعدد تاریخی، آنچه که عامل اصلی و علتالعللِ بروز قحطی بود، نه عوامل طبیعی و محیطی و نه حتی بیکفایتیهای داخلی، بلکه «حضور دشمنِ خارجیِ متجاوز در داخل کشور» بود؛ علتهای دیگر همچون خشکسالی، بیکفایتی مسئولین، ناکارآمدیهای داخلی و... نیز اگرچه هرکدام به نوبهی خود سهمی در قحطی داشتند، اما به نظر میرسد که نقش اصلیِ آنان در بروز قحطی، بیشترْ زمینهچینی برای عامل مهمتر، یعنی حضور نیروهای خارجی بود.
در ادامه به مهمترین عللی که در اثر حضور نیروهای متجاوز، موجبات بروز قحطی را فراهم میکرد، اشاره خواهد شد:
1. پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، کمبود مواد غذایی برای مردم هر روز محسوستر میشد. طبق قرارداد تحمیلی مشهور به «قرارداد سهجانبه» در اسفندماه 1320ش، دولتهای اشغالگر خود را مکلّف کرده بودند که مصرف غذایی لشکریان خود را از طریق واردات تأمین کرده و به این وسیله باعث کمبود مواد غذایی در ایران نشوند. اما خیلی زود روشن شد که تأمین مواد غذاییِ موردنیاز یک ارتش اشغالگر یکصد هزار نفری و نیز یک گروه یکصد هزار نفری از آوارگان جنگی لهستانی ـ که از زندانهای روسیه آزاد شده و به ایران اعزام شده بودند ـ از طریق وارداتِ مواد غذایی به ایران، غیرممکن است؛ زیرا گذشته از مشکلات حملونقل، مسئلهی اساسی همانا عدم دسترسی متفقین به مواد غذایی کافی برای صدور به ایران بود. به همین علت، ارتشهای تجاوزکار، به سرعت، بخش عظیمی از غلّات قابل دسترسیِ داخل را تصاحب کردند.[6] به عنوان نمونه، انگلیسیها غلاتِ در دسترس را تا جایی که ممکن بود، ارزان خریداری و در اهواز ـ که مرکز قوای آنان بود ـ انبار میکردند. علاوه بر این، هر روز مقدار چشمگیری مواد غذایی از مغازههای تهران خریداری و با کامیون حمل میکردند. این اقدام آنان، وحشت مردم و کمیابی مواد غذایی و افزایش قیمتها را موجب میشد.[7]
بدین ترتیب، کمبود مواد غذایی همراه با تورّم وحشتناک ـ که در اثر اتخاذ سیاست پولیِ قوای اشغالگر به وجود آمده بود ـ قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد و در نتیجه هزاران نفر در سرار کشور دچار گرسنگی شدند.[8] حضرت امام خمینی (ره) در توصیف اوضاع آن روزها میفرمودند:
«...این جنگیکه در دنیا پیدا شد، جنگ ثانی،... این جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت [و] ما داخل جنگ نبودیم،... در عین حال به واسطهی همین جنگ، ایران قحطی شد؛ در ایران نان پیدا نمیشد، یک چیزی بود سیاه، مثل این عبای من سیاه بود،... میدادند [دست] مردم. یک دانه نان سنگکی شما در تهران پیدا نمیکردید. در قم که ما بودیم، تمام دکّانها بسته شده بود و هیچ پیدا نمیشد.»[9]
البته گذشته از این شواهد، میتوان گفت که این امر ـ که ناشی از حضور قوای متجاوز بود ـ امری قابل پیشبینی بود، زیرا که روشن بود که حضور یک نیروی صرفاً مصرفکننده و غیرمولّدِ خارجی در داخل خاک ایران ـ فارغ از خیانتها و کارشکنیهایش ـ به خودیِ خود، موجب بر هم خوردن تعادل در عرضه و تقاضا میشد و بالطبع، تعادل بازار را به هم میزد.
در جنگ جهانی دوم، دولت ایران، تمام وسایل حملونقلِ زمینی و راهآهنِ خود را در اختیار متفقین قرار داد تا آنان از کامیونها و واگونهای قطار، برای حملونقل مواد و مهمات استفاده کنند. علت این واگذاری، تعهدی بود که دولت ایران به موجب قرارداد اتحادِ سهگانه داشت، قراردادی که بین ایران، انگلیس و شوروی به امضا رسیده بود و دولت ایران وظیفه داشت وسایل حملونقل متفقین را فراهم کند!
2. در خلال جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، اختیارِ اصلیترین منبع درآمد ایران یعنی چاههای نفت را در دست گرفته بودند و علاوه بر ضبط معوّقات نفتی ایران ـ که باید طبق قرارداد دارسی به ایران پرداخته میشد ـ فروش نفت را نیز در انحصار خود داشتند؛ از این رو، در آن شرایط وخیم، تنها مبلغِ ناچیزی از این ثروت خدادادی، نصیب دولت ایران میشد و قطعاً این درآمدِ حداقلی، بر وخامت اوضاع میافزود.[10]
3. پیش از جنگ دوم جهانی، «کامیون» وارد ایران شد. در نتیجه، برای نخستینبار، انتقال محصولات کشاورزی از مناطق پررونق به مناطق قحطیزده، امکانپذیر شد؛ اما در سالهای جنگ جهانی دوم، به سبب کمبود وسایل باربری در داخل کشور، جمعآوری غله و توزیع آن با کامیون، مشکل بود. تا قبل از شهریور 1320، 4 هزار دستگاه کامیون برای رفع نیازهای ایران موجود بود؛ اما بعد از اشغال کشور، 600 دستگاه را مأموران شوروی و 2هزار دستگاه را نیز انگلیسیها برای حملونقل مهمات و مواد از جنوب به شمال ایران تصاحب کردند. در واقع دولت ایران، تمام وسایل حملونقلِ زمینی و راهآهنِ خود را در اختیار متفقین قرار داد تا آنان از کامیونها و واگونهای قطار، برای حملونقل مواد و مهمات استفاده کنند. علت این واگذاری، تعهدی بود که دولت ایران به موجب قرارداد اتحادِ سهگانه داشت، قراردادی که بین ایران، انگلیس و شوروی به امضا رسیده بود و دولت ایران وظیفه داشت وسایل حملونقل متفقین را فراهم کند! لذا این اقدام، مانع از نقلوانتقال درستِ محصول کشاورزی به مناطق دیگر کشور میشد. به عنوان نمونه، طبق تلگرافی از تبریز به سال 1323ش، مقدار چشمگیری غلهی موجود در شعبههای اداره غله ـ که باید کامیونهای دولتی حمل میکردند ـ به واسطه کمبود کامیون و تعهد دولت به قوای متجاوز برای واگذاری آن، در انبارها باقی ماند و شپش زد.[11]
4. در کنار مصائبِ ناشی از حضور نیروهای بیگانه در خاک ایران، باید خاطرنشان کرد که در مواردی هم که برخی ناکارآمدیهای دولتِ وقت، موجبات قحطی را فراهم کرده یا تشدید مینمود، باز هم این حضور نیروهای بیگانه بود که همچون سایهی سنگینی بر سر ملت و دولت، نتایج حاصل از سیاستهای غلط داخلی را ضریب میداد و آثار مخرّب آن را چند برابر میکرد!
به عنوان نمونه، «قاچاق» پدیدهای بود که وظیفهی اصلی کنترل آن بر عهده دولت بود، اما با هجوم نیروهای بیگانه به خاک کشور در جنگ دوم بینالملل، متأسفانه شرایط برای قاچاق مایحتاجِ ضروری مردم به خارج از کشور، مهیاتر شد: در اثر حمله قوای متجاوز به مرزها، بخشی از نیروهای پاسگاهی در نقاط مرزی فرار کردند و نتیجتاً نبودِ نظارتِ درست در نقاط مرزی، امکان قاچاق را بیشازپیش تسهیل نمود. بدین ترتیب با قاچاق روزافزون، موجودیِ ارزاق در داخل، روزبهروز کاهش یافته، بر سختیِ قحطی میافزود. یا مثلاً رانندههای برخی از کامیونهایی که آذوقهی مورد نیاز متفقین را به سمت مرزهای شوروی میبرد، در خلال این نقل و انتقال، فرصت را مغتنم شمرده، خودشان نیز غله میخریدند و بار قاچاق خودشان را لابلای آذوقه قوای خارجی، به خارج از کشور میبردند و در آن طرف مرزها، به چندین برابر قیمت میفروختند.[12]
متأسفانه در فقرهی گمرکات، احتکار و... نیز اوضاع به همین منوال بود و کارشکنی نیروهای خارجی، عمدتاً آثار مخرّب ناشی از بیتدبیری و ناکارآمدی مسئولین داخلی را دوچندان مینمود.
در کنار مصائبِ ناشی از حضور نیروهای بیگانه در خاک ایران، باید خاطرنشان کرد که در مواردی هم که برخی ناکارآمدیهای دولتِ وقت، موجبات قحطی را فراهم کرده یا تشدید مینمود، باز هم این حضور نیروهای بیگانه بود که همچون سایهی سنگینی بر سر ملت و دولت، نتایج حاصل از سیاستهای غلط داخلی را ضریب میداد و آثار مخرّب آن را چند برابر میکرد.
مقایسهای اجمالی میان اوضاع فعلیِ کشور با اوضاح وخیم ایران در خلال دو جنگ
در خصوص بحث خشکسالی، سنزدگی، آفات گیاهی و... به نظر میرسد که شرایط فعلیِ کشور، از حیث ثبات و بهبود اوضاع، با وخامت آن روزگار قابل مقایسه نیست. حتی احتمالاً کاهش بارندگی در سال آبیِ گذشته نیز با اوضاع خشکسالی در آن روزگاران، فاصلهای معنادار دارد. لذا از جنبهی عللِ طبیعی، به نظر میرسد که اوضاع به وخامت آن دوران نباشد.
همچنین ـ همانگونه که در بالا هم مفصلاً بحث شد ـ علتالعلل وقوع قحطی و تشدید آن، حضور نیروهای بیگانه در کشور در آن روزگار بوده که علاوه بر مصائب بسیاری که صِرف این حضور به همراه داشته، اثرِ مخرب برخی تصمیمات داخلی را نیز دوچندان مینموده است؛ امری که امروز به سبب اقتدار نظامیِ جمهوری اسلامی و حفظ دقیق تمامیت ارضی کشور، از اساس، امکان وقوع آن، نزدیک به صفر است.
حقیقت آن است که ممکن است در شرایط امروز کشور در عهد جمهوری اسلامی، برخی تصمیماتِ ناکارآمد دستگاههای ذیربط، موجبات برخی نابسامانیها را نیز فراهم کرده باشد (همچون ماجرای افزایشِ چشمگیر قیمت ارز، افزایش قیمت اجناس مختلف، احتکار اقلام ضروریِ مردم همچون پوشک بچه[13])، اما این نابسامانیهای اقتصادی، مادامی که کشور از حیث سرمایهی اجتماعی، امنیت نظامیِ پایدار، ثبات ساختارهای حاکمیتی و... شرایط قابل قبولی داشته و مهمتر از همه، سایه سنگین دشمن متجاوز بالای سر کشور و ملت نباشد، احتمال هرگونه قحطیِ ارزاق در سطح جامعه بسیار کاهش خواهد یافت؛ نتیجهای منطقی که میتوان در مقایسهی میان عصر امروز و آن روزگار گرفت.
[1]ر. ک. به: مدخل «قحطی» در فرهنگ فارسی معین؛ برگرفته از لغتنامه برخط «واژهیاب».
[2]عبدالله شهبازی، «سه قحطی بزرگ و تأثیر آن بر سرنوشت ایران»، پایگاه خبری ـ تحلیلی بولتننیوز، منتشرشده در تاریخ 29 اسفند 1394.
[3]محمدرضا پردلی، «بررسی علل قحطی ایران در خلال جنگ جهانی اول»، مجله تحقیقات جدید در علوم انسانی، زمستان 1394، ص6.
[4]الهام ملکزاده، «قحطی بزرگ» (نقدی بر کتاب «قحطی بزرگ»، نوشته محمدقلی مجد)، فصلنامه گفتگو، شماره 65.
[5]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، «بررسی و تبیین عوامل مؤثر در شیوع قحطی سالهای 1320 تا 1324ش و اقدامات دولت در کاهش آثار مخرب آن»، دوفصلنامه تاریخنامه ایران بعد از اسلام، بهار و تابستان 1392، ص48.
[6]همایون الهی، «بحران غذایی پس از اشغال ایران در جنگ دوم جهانی»، روزنامه دنیای اقتصاد.
[7]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، پیشین، ص57.
[8]همایون الهی، پیشین.
[9]روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1389، چاپ پنجم، ج17، ص127.
[10]محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص183 الی 187.
[11]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، پیشین، ص53.
[12]برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر. ک. به: پیشین، ص51.
[13]به عنوان نمونه ر. ک. به: «کشف 1.5 میلیون بسته پوشک احتکارشده در استان البرز»، خبرگزاری تابناک، منتشرشده در تاریخ 12 شهریور 1397.
*گروه تاریخ اندیشکده برهان/
برای واژه «قحطی»، تاکنون معانی مختلفی ذکر شده که از این میان، دو معنای «نایابی» و «خشکسالی»[1]، بیش از معانی دیگر جلبتوجه میکند. از میان این دو معنا امّا، آن معنایی که به واقعیت نزدیکتر است، معنای «نایابی» است و نه «خشکسالی»، زیرا که خشکسالی ناظر به کمبود منابع آبی یا بارش در یک سرزمین است، در حالی که ممکن است در سرزمینی پرآب هم ـ که هیچگاه با مسئله خشکسالی مواجه نبوده ـ به سبب جنگ، احتکارهای گسترده و... قحطی و نایابیِ ارزاق ضروری، رخ نماید.
لذا قحطی ـ به معنای عام آن ـ در یک سرزمین و مشخصاً در یک کشور، ناظر به کمبود شدید یا نبود ارزاقِ ضروریِ مردم در یک بازه زمانیِ معین است؛ مثلاً اگر گفته شود قحطی «نان»، مقصود این است که وضعیت نانِ مصرفی مردم، در یک بازه زمانیِ معین، با نبودِ کامل یا کمبود شدید مواجه میشود.
بروز قحطی به معنای دقیق کلمه، میتواند معلولِ علل طبیعی و انسانیِ مختلفی باشد. در کشور ایران و در خلال حدوداً دویست سال اخیر، طبق برآوردهای تاریخی، سه قحطی بزرگ و قابلتوجه رخداده[2] که از میان آنان، دو قحطیِ مرتبط با جنگ اول و دومِ بینالملل، بیشتر مدنظرِ نوشتار حاضر است (به ترتیب قحطیهای: 1296 تا 1298ش و نیز 1320 تا 1324ش)؛ زیرا که هم به لحاظ شرایط ویژهی نظامی و هم از حیث دامنه تلفات و خساراتِ وارده، این دو قحطی، گستردهتر و مهمتر از قحطی اول (قحطی 1249ش) بوده است.
برای واژه «قحطی»، تاکنون معانی مختلفی ذکر شده که از این میان، دو معنای «نایابی» و «خشکسالی»، بیش از معانی دیگر جلبتوجه میکند. از میان این دو معنا امّا آن معنایی که به واقعیت نزدیکتر است، معنای «نایابی» است و نه «خشکسالی»، زیرا که خشکسالی ناظر به کمبود منابع آبی یا بارش در یک سرزمین است، در حالی که ممکن است در سرزمینی پرآب هم ـ که هیچگاه با مسئله خشکسالی مواجه نبوده ـ به سبب جنگ، احتکارهای گسترده و... قحطی و نایابیِ ارزاقِ ضروری، رخ نماید.
زمینهها و علل بروز قحطی در ایران در جریان جنگهای جهانیِ اول و دوم
شواهد تاریخی حکایت از این دارد که ایران در آستانه هر دو جنگِ بینالملل، دچار عوارض و بلایای طبیعی شده بود. در جنگ جهانی اول و در آستانه وقوع قحطی، خِسّت آسمان و کاهش نزولات جوّی در اواخر سال 1295 و اوایل 1296ش، منجر به بروز خشکسالی سختی در بخشهای زیادی از کشور شد و در این میان، بروز آفتهای گیاهی نیز میزان برداشت محصول در این مدت را کاهش داد.[3] گذشته از این، بسیاری از انبارهای دولتی که غَلّات در آنها ذخیره شده بود، به سبب بیکفایتی مسئولان و بازدید نکردنِ پیوستهی آنها، اغلب دچار آفتِ سنزدگی و حملهی موش و حشرات شده بود[4] و لذا همان محصولی هم که به زحمت، از بلای خشکسالی جانِ سالم به در برده بود، در اثر این آفات، نابود میشد.
در آستانه جنگ دوم جهانی و در خلال سالهای 1317 تا 1320ش نیز، خشکسالی وسیعی ایران را فراگرفت که طی آن محصول گندم و جو کاهش یافت و به دلیل این خشکسالیِ چندساله، انبارهای کشور خالی ماند؛ به عنوان نمونه، در سال 1321ش، محصول دیمِ برازجان، بر اثر نبود بارندگی و خشکسالی، کاملاً از بین رفت.[5] در کنار این خشکسالی، عوامل طبیعیِ دیگری نیز مزید بر علت شده، اوضاع را سختتر میکرد. به عنوان نمونه، «ملخخوارگی» از دیگر عواملی بود که بر بسترِ خشکسالی سوار شده، همان مقدار از محصولِ نیمهجانی را هم که از غلات کشتزارها باقی مانده بود، میخورد و به اصطلاح، محصول را «خاکتراش» میکرد.
بلایای طبیعیِ فوق، با تمام شدت و خسارتش، اما نمیتوانست به عنوان «علتالعلل» بروز قحطی در کشور به حساب بیاید، بلکه به گواهیِ شواهد متعدد تاریخی، آنچه که عامل اصلی و علتالعللِ بروز قحطی بود، نه عوامل طبیعی و محیطی و نه حتی بیکفایتیهای داخلی، بلکه «حضور دشمنِ خارجیِ متجاوز در داخل کشور» بود؛ علتهای دیگر همچون خشکسالی، بیکفایتی مسئولین، ناکارآمدیهای داخلی و... نیز اگرچه هرکدام به نوبهی خود سهمی در قحطی داشتند، اما به نظر میرسد که نقش اصلیِ آنان در بروز قحطی، بیشترْ زمینهچینی برای عامل مهمتر، یعنی حضور نیروهای خارجی بود.
در ادامه به مهمترین عللی که در اثر حضور نیروهای متجاوز، موجبات بروز قحطی را فراهم میکرد، اشاره خواهد شد:
1. پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، کمبود مواد غذایی برای مردم هر روز محسوستر میشد. طبق قرارداد تحمیلی مشهور به «قرارداد سهجانبه» در اسفندماه 1320ش، دولتهای اشغالگر خود را مکلّف کرده بودند که مصرف غذایی لشکریان خود را از طریق واردات تأمین کرده و به این وسیله باعث کمبود مواد غذایی در ایران نشوند. اما خیلی زود روشن شد که تأمین مواد غذاییِ موردنیاز یک ارتش اشغالگر یکصد هزار نفری و نیز یک گروه یکصد هزار نفری از آوارگان جنگی لهستانی ـ که از زندانهای روسیه آزاد شده و به ایران اعزام شده بودند ـ از طریق وارداتِ مواد غذایی به ایران، غیرممکن است؛ زیرا گذشته از مشکلات حملونقل، مسئلهی اساسی همانا عدم دسترسی متفقین به مواد غذایی کافی برای صدور به ایران بود. به همین علت، ارتشهای تجاوزکار، به سرعت، بخش عظیمی از غلّات قابل دسترسیِ داخل را تصاحب کردند.[6] به عنوان نمونه، انگلیسیها غلاتِ در دسترس را تا جایی که ممکن بود، ارزان خریداری و در اهواز ـ که مرکز قوای آنان بود ـ انبار میکردند. علاوه بر این، هر روز مقدار چشمگیری مواد غذایی از مغازههای تهران خریداری و با کامیون حمل میکردند. این اقدام آنان، وحشت مردم و کمیابی مواد غذایی و افزایش قیمتها را موجب میشد.[7]
بدین ترتیب، کمبود مواد غذایی همراه با تورّم وحشتناک ـ که در اثر اتخاذ سیاست پولیِ قوای اشغالگر به وجود آمده بود ـ قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد و در نتیجه هزاران نفر در سرار کشور دچار گرسنگی شدند.[8] حضرت امام خمینی (ره) در توصیف اوضاع آن روزها میفرمودند:
«...این جنگیکه در دنیا پیدا شد، جنگ ثانی،... این جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت [و] ما داخل جنگ نبودیم،... در عین حال به واسطهی همین جنگ، ایران قحطی شد؛ در ایران نان پیدا نمیشد، یک چیزی بود سیاه، مثل این عبای من سیاه بود،... میدادند [دست] مردم. یک دانه نان سنگکی شما در تهران پیدا نمیکردید. در قم که ما بودیم، تمام دکّانها بسته شده بود و هیچ پیدا نمیشد.»[9]
البته گذشته از این شواهد، میتوان گفت که این امر ـ که ناشی از حضور قوای متجاوز بود ـ امری قابل پیشبینی بود، زیرا که روشن بود که حضور یک نیروی صرفاً مصرفکننده و غیرمولّدِ خارجی در داخل خاک ایران ـ فارغ از خیانتها و کارشکنیهایش ـ به خودیِ خود، موجب بر هم خوردن تعادل در عرضه و تقاضا میشد و بالطبع، تعادل بازار را به هم میزد.
در جنگ جهانی دوم، دولت ایران، تمام وسایل حملونقلِ زمینی و راهآهنِ خود را در اختیار متفقین قرار داد تا آنان از کامیونها و واگونهای قطار، برای حملونقل مواد و مهمات استفاده کنند. علت این واگذاری، تعهدی بود که دولت ایران به موجب قرارداد اتحادِ سهگانه داشت، قراردادی که بین ایران، انگلیس و شوروی به امضا رسیده بود و دولت ایران وظیفه داشت وسایل حملونقل متفقین را فراهم کند!
2. در خلال جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، اختیارِ اصلیترین منبع درآمد ایران یعنی چاههای نفت را در دست گرفته بودند و علاوه بر ضبط معوّقات نفتی ایران ـ که باید طبق قرارداد دارسی به ایران پرداخته میشد ـ فروش نفت را نیز در انحصار خود داشتند؛ از این رو، در آن شرایط وخیم، تنها مبلغِ ناچیزی از این ثروت خدادادی، نصیب دولت ایران میشد و قطعاً این درآمدِ حداقلی، بر وخامت اوضاع میافزود.[10]
3. پیش از جنگ دوم جهانی، «کامیون» وارد ایران شد. در نتیجه، برای نخستینبار، انتقال محصولات کشاورزی از مناطق پررونق به مناطق قحطیزده، امکانپذیر شد؛ اما در سالهای جنگ جهانی دوم، به سبب کمبود وسایل باربری در داخل کشور، جمعآوری غله و توزیع آن با کامیون، مشکل بود. تا قبل از شهریور 1320، 4 هزار دستگاه کامیون برای رفع نیازهای ایران موجود بود؛ اما بعد از اشغال کشور، 600 دستگاه را مأموران شوروی و 2هزار دستگاه را نیز انگلیسیها برای حملونقل مهمات و مواد از جنوب به شمال ایران تصاحب کردند. در واقع دولت ایران، تمام وسایل حملونقلِ زمینی و راهآهنِ خود را در اختیار متفقین قرار داد تا آنان از کامیونها و واگونهای قطار، برای حملونقل مواد و مهمات استفاده کنند. علت این واگذاری، تعهدی بود که دولت ایران به موجب قرارداد اتحادِ سهگانه داشت، قراردادی که بین ایران، انگلیس و شوروی به امضا رسیده بود و دولت ایران وظیفه داشت وسایل حملونقل متفقین را فراهم کند! لذا این اقدام، مانع از نقلوانتقال درستِ محصول کشاورزی به مناطق دیگر کشور میشد. به عنوان نمونه، طبق تلگرافی از تبریز به سال 1323ش، مقدار چشمگیری غلهی موجود در شعبههای اداره غله ـ که باید کامیونهای دولتی حمل میکردند ـ به واسطه کمبود کامیون و تعهد دولت به قوای متجاوز برای واگذاری آن، در انبارها باقی ماند و شپش زد.[11]
4. در کنار مصائبِ ناشی از حضور نیروهای بیگانه در خاک ایران، باید خاطرنشان کرد که در مواردی هم که برخی ناکارآمدیهای دولتِ وقت، موجبات قحطی را فراهم کرده یا تشدید مینمود، باز هم این حضور نیروهای بیگانه بود که همچون سایهی سنگینی بر سر ملت و دولت، نتایج حاصل از سیاستهای غلط داخلی را ضریب میداد و آثار مخرّب آن را چند برابر میکرد!
به عنوان نمونه، «قاچاق» پدیدهای بود که وظیفهی اصلی کنترل آن بر عهده دولت بود، اما با هجوم نیروهای بیگانه به خاک کشور در جنگ دوم بینالملل، متأسفانه شرایط برای قاچاق مایحتاجِ ضروری مردم به خارج از کشور، مهیاتر شد: در اثر حمله قوای متجاوز به مرزها، بخشی از نیروهای پاسگاهی در نقاط مرزی فرار کردند و نتیجتاً نبودِ نظارتِ درست در نقاط مرزی، امکان قاچاق را بیشازپیش تسهیل نمود. بدین ترتیب با قاچاق روزافزون، موجودیِ ارزاق در داخل، روزبهروز کاهش یافته، بر سختیِ قحطی میافزود. یا مثلاً رانندههای برخی از کامیونهایی که آذوقهی مورد نیاز متفقین را به سمت مرزهای شوروی میبرد، در خلال این نقل و انتقال، فرصت را مغتنم شمرده، خودشان نیز غله میخریدند و بار قاچاق خودشان را لابلای آذوقه قوای خارجی، به خارج از کشور میبردند و در آن طرف مرزها، به چندین برابر قیمت میفروختند.[12]
متأسفانه در فقرهی گمرکات، احتکار و... نیز اوضاع به همین منوال بود و کارشکنی نیروهای خارجی، عمدتاً آثار مخرّب ناشی از بیتدبیری و ناکارآمدی مسئولین داخلی را دوچندان مینمود.
در کنار مصائبِ ناشی از حضور نیروهای بیگانه در خاک ایران، باید خاطرنشان کرد که در مواردی هم که برخی ناکارآمدیهای دولتِ وقت، موجبات قحطی را فراهم کرده یا تشدید مینمود، باز هم این حضور نیروهای بیگانه بود که همچون سایهی سنگینی بر سر ملت و دولت، نتایج حاصل از سیاستهای غلط داخلی را ضریب میداد و آثار مخرّب آن را چند برابر میکرد.
مقایسهای اجمالی میان اوضاع فعلیِ کشور با اوضاح وخیم ایران در خلال دو جنگ
در خصوص بحث خشکسالی، سنزدگی، آفات گیاهی و... به نظر میرسد که شرایط فعلیِ کشور، از حیث ثبات و بهبود اوضاع، با وخامت آن روزگار قابل مقایسه نیست. حتی احتمالاً کاهش بارندگی در سال آبیِ گذشته نیز با اوضاع خشکسالی در آن روزگاران، فاصلهای معنادار دارد. لذا از جنبهی عللِ طبیعی، به نظر میرسد که اوضاع به وخامت آن دوران نباشد.
همچنین ـ همانگونه که در بالا هم مفصلاً بحث شد ـ علتالعلل وقوع قحطی و تشدید آن، حضور نیروهای بیگانه در کشور در آن روزگار بوده که علاوه بر مصائب بسیاری که صِرف این حضور به همراه داشته، اثرِ مخرب برخی تصمیمات داخلی را نیز دوچندان مینموده است؛ امری که امروز به سبب اقتدار نظامیِ جمهوری اسلامی و حفظ دقیق تمامیت ارضی کشور، از اساس، امکان وقوع آن، نزدیک به صفر است.
حقیقت آن است که ممکن است در شرایط امروز کشور در عهد جمهوری اسلامی، برخی تصمیماتِ ناکارآمد دستگاههای ذیربط، موجبات برخی نابسامانیها را نیز فراهم کرده باشد (همچون ماجرای افزایشِ چشمگیر قیمت ارز، افزایش قیمت اجناس مختلف، احتکار اقلام ضروریِ مردم همچون پوشک بچه[13])، اما این نابسامانیهای اقتصادی، مادامی که کشور از حیث سرمایهی اجتماعی، امنیت نظامیِ پایدار، ثبات ساختارهای حاکمیتی و... شرایط قابل قبولی داشته و مهمتر از همه، سایه سنگین دشمن متجاوز بالای سر کشور و ملت نباشد، احتمال هرگونه قحطیِ ارزاق در سطح جامعه بسیار کاهش خواهد یافت؛ نتیجهای منطقی که میتوان در مقایسهی میان عصر امروز و آن روزگار گرفت.
[1]ر. ک. به: مدخل «قحطی» در فرهنگ فارسی معین؛ برگرفته از لغتنامه برخط «واژهیاب».
[2]عبدالله شهبازی، «سه قحطی بزرگ و تأثیر آن بر سرنوشت ایران»، پایگاه خبری ـ تحلیلی بولتننیوز، منتشرشده در تاریخ 29 اسفند 1394.
[3]محمدرضا پردلی، «بررسی علل قحطی ایران در خلال جنگ جهانی اول»، مجله تحقیقات جدید در علوم انسانی، زمستان 1394، ص6.
[4]الهام ملکزاده، «قحطی بزرگ» (نقدی بر کتاب «قحطی بزرگ»، نوشته محمدقلی مجد)، فصلنامه گفتگو، شماره 65.
[5]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، «بررسی و تبیین عوامل مؤثر در شیوع قحطی سالهای 1320 تا 1324ش و اقدامات دولت در کاهش آثار مخرب آن»، دوفصلنامه تاریخنامه ایران بعد از اسلام، بهار و تابستان 1392، ص48.
[6]همایون الهی، «بحران غذایی پس از اشغال ایران در جنگ دوم جهانی»، روزنامه دنیای اقتصاد.
[7]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، پیشین، ص57.
[8]همایون الهی، پیشین.
[9]روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1389، چاپ پنجم، ج17، ص127.
[10]محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص183 الی 187.
[11]مرتضی دهقاننژاد و الهام لطفی، پیشین، ص53.
[12]برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر. ک. به: پیشین، ص51.
[13]به عنوان نمونه ر. ک. به: «کشف 1.5 میلیون بسته پوشک احتکارشده در استان البرز»، خبرگزاری تابناک، منتشرشده در تاریخ 12 شهریور 1397.
*گروه تاریخ اندیشکده برهان/
نظرات