روزنامهی «سلام» و افکار چپ اسلامی
97/4/20
روزنامهی «سلام» از دل افکار چپ اسلامی و پس از شکلگیری مجمع روحانیون ایجاد شد. نقد سیاستهای فرهنگی و اقتصادی دولت سازندگی و زمینهچینی برای مباحث توسعهی سیاسی، به عنوان دو رویکرد اصلی روزنامه مطرح شد؛ سیاستی که در نهایت منجر به حمایت «سلام» از خاتمی و تقابل با راست سنتی در جریان انتخابات دوم خرداد 76 شد.
مطبوعات به صورت خاص و رسانهها به شکل عام، از دیرباز در ادبیات سیاسی، به عنوان رکن چهارم دموکراسی معرفی شدهاند. امروزه نقش، جایگاه و گسترهی رسانهها در عرصهی اجتماع انکارناپذیر است و بسیاری به واسطهی حضور رسانهها، حتی سخن از مخدوش شدن سیر طبیعی تکامل انسانها میکنند.(1)
در این میان، مطبوعات به عنوان یکی از بدیهیترین و مهمترین اشکال رسانهها، نقش مهمی در کسب، حفظ و گسترش قدرت سیاسی، به عنوان محور اصلی علم سیاست و علمالاجتماع دارند. یادداشت حاضر در صدد آن است تا به بررسی یکی از مهمترین روزنامههای جریانساز تاریخ معاصر ایران، یعنی روزنامهی «سلام» بپردازد. ایدهی اصلی نگارندهی این سطور این است که این روزنامه در برههای خاص و حساس از تاریخ فعلی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، با هدفی خاص پیش رفت، نطفهی جناح و جریان سیاسی نوینی را در تاریخ ایران در بطن خود حمل کرد و سرانجام در سال 76، با روی کار آمدن دولت اصلاحات، تئوریسینها و قلمپردازان اصلی این روزنامه، به عنوان تئوریسینهای جناح حاکم معرفی شدند و عهدهدار ترویج بخش عظیمی از پروژهی فکری این دولت در بطن جامعه شدند.
1. بستر تاریخی تولد «سلام»
از اواسط مجلس دوم، روزنههای اختلاف در جامعهی روحانیت مبارز، در ارتباط با مسائل سیاسی و اقتصادی، نمودار شد. مهمترین مسئلهای که در این زمان دارای اهمیت اولی بود، حضور همهجانبه و قدرتمند جامعهی روحانیت در انتخابات مجلس سوم بود و تهیهی لیست انتخاباتی مناسب از همین زمان، رگههای اختلاف و انشعاب را تقویت کرد. جامعهی روحانیت مبارز، به عنوان تشکلی شاخص، میتوانست نقشی مهم در خطدهی به مردم داشته باشد و لذا تکتک ردیفهای لیست انتخاباتی آن، حائز اهمیت بود.
انتخاب مصادیق کاندیداها از روی نگرشها انجام میشد و وقتی که نگرشها تفاوت داشت، مصادیق هم متفاوت میشد. جناح اقلیت جامعهی روحانیت (مجمع روحانیون بعدی) در این زمینه دارای عقایدی خاص و متفاوت با جناح اکثریت بودند و سرانجام اختلافات بر سر مسائلی مانند اختلاف نظر در خصوص فقه سنتی و فقه پویا و اختلاف در تعیین مصادیق انتخاباتی، دستبهدست یکدیگر داد تا سید محمد خاتمی و محمد موسوی خوئینیها ضمن ملاقات با مهدی کروبی، پیشنهاد انشعاب از جامعهی روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون را مطرح کنند.
علیاکبر محتشمیپور (از اعضای برجستهی مجمع روحانیون)نقل کرده است:
«در این زمان، آقای خاتمی و موسوی خوئینیها به دیدن آقای کروبی رفته و با توجه به جمعبندیهای به عمل آمده در مورد عملکرد جامعهی روحانیت مبارز، پیشنهاد انشعاب و تأسیس یک تشکیلات روحانی مستقل از جامعهی روحانیت مبارز مطرح شد.از این رو، تصمیم بر این شد که آقای کروبی و موسوی خوئینیها در مورد تشکیل این تشکیلات جدید با امام صحبت کنند و نظر موافق ایشان را جلب نمایند و با توجه به آنکه در آن زمان آقای کروبی در بیمارستان بستری بود، آقای خوئینیها به تنهایی در اسفندماه سال 1366 با امام ملاقات کرد و بر خلاف آنچه برخی تصور میکردند، امام با ایجاد انشعاب در جامعهی روحانیت موافقت کردند.»(2)
یکی دیگر از رویکردهای روزنامهی «سلام» در این برهه از زمان، انعکاس نتایج مطالعات گردانندگان مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در این روزنامه بود. در این میان، نوشتههای سعید حجاریان در ارتباط با مسائلی مانند فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف مردم، پروژهی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژهی ماهیت دولت در ایران و پروژهی نوسازی در ایران جایگاه ویژهای داشتند. یادآوری میشود این مسائل بعدها در دوران روی کار آمدن دولت اصلاحات نقش بارزتری پیدا کرد.
اختلافات مجمع روحانیون و جامعهی روحانیت حتی پس از کسب اکثریت آرا توسط مجمع در مجلس سوم، ادامه یافت و پس از آنکه جامعهی روحانیت در مجلس چهارم کرسیهای خود را پس گرفت، مجمع روحانیون و اعضای شاخص آن از جمله محمد موسوی خوئینیها بیشتر وقت خود را صرف فعالیت مطبوعاتی و طرح مطالبات و جلب افکار عمومی و تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود در جامعهی پس از جنگ تحمیلی کردند. در چنین شرایطی، روزنامهی سلام به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی موسوی خوئینیها تأسیس شد.
موسوی خوئینیها خود در زمینهی راهاندازی این روزنامه میگوید:
«البته تأسیس روزنامهی سلام، بنا بر پیشنهاد و اصرار دوستان مجمع روحانیون بود، والا خود من هیچ نوع سابقهی کار در یک روزنامه یا رسانه را نداشتم، به جز زمانی که در اوایل انقلاب من در رادیو و تلویزیون مسئولیت داشتم. در هر حال، دوستان مجمع اصرار کردند روزنامهای باشد که به افکار مجمع نزدیک باشد و نظرات مجمع را مطرح و از آن حمایت کند. وقتی قرار شد روزنامه راهاندازی بشود، همهی بار مسئولیت آن را خودم بر عهده گرفتم و نگذاشتم از ناحیهی روزنامه مشکلی برای اعضای مجمع پیش بیاید.»(3)
2. کادر فکری روزنامه
موسوی خوئینیها، به عنوان بنیانگذار روزنامهی «سلام»، قبل از این، ریاست مرکز مطالعات استراتژیک ریاستجمهوری را نیز بر عهده داشت. این مرکز در آغاز برای ساماندهی توسعهی سیاسی در سال 1368 در دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی شروع به کار کرد و به صورت هیئت امنایی اداره میشد.(4) شاخصترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود که افرادی مثل حجاریان، علویتبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشتند و پروژههایی را برای توسعهی سیاسی دنبال میکردند.(5)
بنابراین طبیعی بود که همین تیم فکری و اجرایی، در زمان راهاندازی روزنامهی سلام، از آنجا که سابقهی همکاری قبلی با موسوی خوئینیها را داشتند، به عنوان اعضای اصلی حاضر شوند و به قلمفرسایی در «سلام» بپردازند.
همچنین اکثر کسانی که حلقهی «سلام» را از اوایل بهمنماه 69 شکل دادند، پیش از آن، در حلقهی «کیان» قرار داشتند.حلقهی «کیان» از روشنفکرانی تشکیل شده بود که گفتمان جدیدی در مقابل گفتمان «جمهوری اسلامی» مطرح میکردند. عباس عبدی سردبیر روزنامهی «سلام» شد، محسن آرمین و محسن میردامادی دبیریصفحات مختلف روزنامه را بر عهده گرفتند و سعید حجاریان، تاجزاده و علیمزروعی، هادی خانیکی، اکبر اعلمی، جعفر گلابی، مهرنوش جعفری و احمد بورقانی، در آن مقاله ارائه میکردند.
3. خط مشی فکری روزنامه
رویکرد و مشی چپگرایی اسلامی در سطور و مقالات روزنامهی «سلام» از همان ابتدا عیان بود. این روزنامه از روزهای آغازین فعالیت خود، با عنوان حمایت از مستضعفان، سلسله مقالاتی را با نام «به بهانهی دعوت از سرمایهداران فراری» منتشر کرد. لبهی تیز انتقادات این روزنامه، متوجه بخش عظیمی از اقدامات دولت سازندگی و شعارهای اساسی آن، مانند خصوصیسازی بود که به زعم نگارندگان و گردانندگان «سلام»، در تباین و تضاد اساسی با آرمانهای اسلام و نهضت پابرهنگان بود.
مصطفی میرسلیم در این زمینه مینویسد:
«طرز فکر حاکم بر تهیه و ارائهی این نوع مقالات، آغشته به سوءظن شدید نسبت به سرمایهداری و ثروت بود و در چپگرایی از نوع مذهبی، که شمهای از آن نیز در مجمع روحانیون مبارز و طیفهای جوان و انقلابی پیرامون آن وجود داشت و در سلام منعکس میشد، نفس تحرک سرمایهگذاری صاحبان سرمایه و ارقام درشت ثروت آنها به معنای بیعدالتی و بر ضد فقرا و محرومان تلقی میشد.»(6)
بنابراین کاملاً طبیعی بود که رویکرد ضدسرمایهداری «سلام» منجر به موضعگیری آن در قبال برخی از مسائل اقتصادی، مانند واکنش علیه جشنهای تولد میلیونی(7) یا انتقاد از رفع یارانه و آزادسازی قیمتها شود(8)
واکنش نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت یکی از ارکان ثابت «سلام» بود. عباس عبدی، سردبیر «سلام»، در این باره مینویسد:
«یادداشتهای اقتصادی بنده در این دوره مبتنی بر نقد عملکرد دولت بود. یادداشتی به نام نقدِ نسیه، نقد دستاوردهای اقتصادی دولت در مقایسه با اهداف برنامه و مبتنی بر گزارش رسمی سازمان برنامه بود. یادداشت دیگر نقطهی عطف بود که در نقد تکنرخی کردن نرخ ارز بود که به کلی مغایر با برنامهی اول توسعهی اقتصادی بود و یکی از بزرگترین خطاهایی بود که در دورهی اول آقای هاشمی رخ داد و جالب اینکه مدتی بعد، مجدداً سیاست چندنرخی جایگزین شد و در ادامه هم بدهیهای کلان دولت به بانک مرکزی برای بازپرداخت ارزهایی که به صورت اعتباری فروخته شده بود، دمار از روزگار نقدینگی درآورد. یادداشت دیگر هم در نقد جلوگیری از صادرات رب گوجهفرنگی بود که به علت افزایش قیمت آن در داخل، صادراتش را ممنوع کردند که بنده صریحاً با آن مخالفت کردم که این کار بازارهای صادراتی را دچار اختلال و شکست میکند. این سه مورد نمونههای روشن از جهتگیری یادداشتها و مطالب اقتصادی دیگر این خط در روزنامهی سلام بود. مورد دیگر هم نقد سیاست فروش پنج هزار دلار به هر نفر و صفهای طویل برای این کار بود که هدفش تأمین بودجهی دولت بود.»(9)
یکی دیگر از رویکردهای روزنامهی «سلام» در این برهه از زمان، انعکاس نتایج مطالعات گردانندگان مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در این روزنامه بود. در این میان، نوشتههای سعید حجاریان در ارتباط با مسائلی مانند فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف مردم، پروژهی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژهی ماهیت دولت در ایران و پروژهی نوسازی در ایران جایگاه ویژهای داشتند. یادآوری میشود این مسائل بعدها در دوران روی کار آمدن دولت اصلاحات نقش بارزتری پیدا کرد.
نتیجهای که از دنبال کردن پروژهی توسعهی سیاسی در «سلام» گرفته میشد، این بود که توسعهی سیاسی در ایران در مرحلهی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحلهی بعد، باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعهی توسعهیافته تغییر کند.(10)
در زمینهی سیاستهای فرهنگی «سلام» هنوز به دامان تساهل و تسامح افراطی بعد از دوران اصلاحات نیفتاده بود و نگارندگان آن، حتی در برخی موارد، نسبت به روند عرفی شدن و دوری از ارزشهای اسلامی، هشدار میدادند و معتقد بودند پیگیری این سیاستها جمهوری اسلامی را به ورطهی حکومتی غیرمذهبی خواهد انداخت، زیرا از یک سو نیروهای حزباللهی و انقلابی حذف و از سوی دیگر، وجود کارشناسان از فرنگ برگشته برای حکومت اسلامی بیخطر تلقی میشود.(11) بنابراین میتوان رویکرد کلی «سلام» در این زمینه را همانند رویکرد اتخاذشده در بخش سیاست و اقتصاد، نوعی انتقاد از دولت راستگرای سنتی هاشمی رفسنجانی قلمداد کرد.
روزنامهی سلام پیش از روی کار آمدن خاتمی هنوز به دامان تساهل و تسامح افراطی بعد از دوران اصلاحات نیفتاده بود و نگارندگان آن حتی در برخی موارد نسبت به روند عرفی شدن و دوری از ارزشهای اسلامی هشدار میدادند و معتقد بودند پیگیری این سیاستها، جمهوری اسلامی را به ورطهی حکومتی غیرمذهبی خواهد انداخت؛ زیرا از یک سو نیروهای حزباللهی و انقلابی حذف و از سوی دیگر، وجود کارشناسان از فرنگ برگشته برای حکومت اسلامی بیخطر تلقی میشود.
4. سلام و دوم خرداد
در دوران منتهی به انتخابات سال 76، که در نهایت منجر به روی کار آمدن محمد خاتمی شد، «سلام» تنها روزنامهای بود که به صورت مستقیم از کاندیداتوری و برنامههای وی حمایت میکرد و البته روزنامهی همشهری نیز در این قضیه تا حدودی و البته به صورت نه چندان مستقیم، همین رویه را دنبال میکرد.
هرچند در تحلیل نهایی باید ائتلاف میان گروههای ائتلاف خط امام (رحمت الله علیه)، کارگزاران سازندگی، حلقهی کیان و گفتمان خود خاتمی را به عنوان عوامل اصلی پیروزی وی در این انتخابات قلمداد کرد، اما از نقش «سلام» و زمینهچینی آن از مدتها قبل نیز نباید به سادگی عبور کرد.
البته «سلام» قبل از قطعی شدن کاندیداتوری محمد خاتمی، از میرحسین موسوی حمایت میکرد؛ اما پس از آنکه موسوی امتناع خود را از حضور در انتخابات اعلام کرد، «سلام» برای نخستین بار در هفتم بهمنماه 1375 از قطعی شدن نامزدی خاتمی خبر داد و وی را نامزد مجمع روحانیون مبارز، گروههای ائتلاف خط امام و شخصیتهای علمی و فرهنگی کشور دانست.(12)
«سلام» در دوران خاتمی، به فعالیت خود ادامه داد و کمکم از دایرهای که در آغاز تأسیس برای خود تعریف کرده بود خارج شد و دامنهی نظریهپردازیهای سیاسی و فرهنگی خود را گسترش داد و رویکردی متناسب با دولت اصلاحات اتخاذ کرد و در نهایت، با انتشار مطالبی در ارتباط با قتلهای زنجیرهای و اصلاح قانون مطبوعات، توقیف شد.
5. فرجام سخن
نگارنده در این سطور، به ارائهی توضیحاتی در ارتباط با شکلگیری، کادر فکری و برخی از رویکردهای روزنامهی «سلام» پرداخت. این روزنامه از دل افکار چپ اسلامی و پس از انشعاب از جامعهی روحانیت مبارز و شکلگیری مجمع روحانیون ایجاد شد و به عنوان سخنگو و تریبون اصلی این مجمع با حمایت مادی و معنوی موسوی خوئینیها به فعالیت خود ادامه داد. نقد سیاستهای فرهنگی و اقتصادی دولت سازندگی و زمینهچینی برای مباحث توسعهی سیاسی، به عنوان دو رویکرد اصلی روزنامه، از سوی نگارنده مطرح شد؛ سیاستی که در نهایت منجر به حمایت «سلام» از خاتمی و تقابل با راست سنتی در جریان انتخابات دوم خرداد 76 شد.(*)
منابع:
1. مراجعه شود به آرای نیل پستمن در کتاب نقش رسانههای تصویری در زوال دوران کودکی.
2. ویژهنامهی روزنامهی بیان، 22 بهمن 1378.
3. گفتوگوی موسوی خوئینیها با ویژهنامهی اسوه تواضع.
4. جهاندار امیری، اصلاحطلبان تجدیدنظرطلب و پدرخواندهها، 1386، مرکز اسناد، ص 146.
5. گفتوگوی حجاریان با روزنامهی وقایع اتفاقیه، 27 تیر 1384.
6. مصطفی میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی، جهاد دانشگاهی، 1384، ص 385.
7. روزنامهی سلام، 19 خرداد 1370.
8. همان، 26 اسفند 1369.
9. گفتوگوی عباس عبدی با هفتهنامهی صنعت و توسعه.
10. گفتوگوی حجاریان با خبرگزاری ایلنا، 28 بهمن 1383.
11. سلام، 6 مرداد 1370.
12. انتخاب هفتم، ابراهیم انصاری لاری، انتشارات همشهری، 1376، ص 115.
*محمد شیخانی؛ دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه امام رضا (علیه السلام)/برهان
اخبار مرتبط
نظرات