چرا انقلاب ایران، اسلامی است؟
96/11/23
بررسی مؤلفههای مردمیترین انقلاب جهان
اعتقاد به اینکه اسلام تنها مکتب جامع و توحیدی است که تضمینکنندة عدالت، آزادی، صلح، امنیت و ارتقای معنوی انسان است، عامل اصلی پیروزی انقلاب بود. مذهب تشیع با بهرهگیری از دو اصل مهم «شهادت» و «غیبت»، مهمترین منبع تجهیز ایدئولوژیک جنبش اجتماعی مردم و بهمثابة گرانیگاه و خاستگاه یک «ارادة مطلقاً جمعی» نمایان شد.
برخی عبارات و واژگانی که در توصیف رویدادهای تاریخی استفاده میشود، دارای خصلت معنایی «سهلوممتنع» هستند. بدین معنا که به دلیل کثرت استعمال، وجه تسمیة آنها در نگاه اول بدیهی و روشن به نظر میرسد، اما با ظهور روایتهای گوناگون و بعضاً متناقض، تعمیق و تأمل بیشتری را طلب میکند. ریشهیابی و بررسی نامگذاری هر پدیدة تاریخی میتواند ما را به شناخت بهتر و کاملتر از جوهر آن رویداد رهنمون سازد. «انقلاب اسلامی» از جنس همین رویدادهای نامدار است که در پس حجاب معاصرت، کثرت موانست و تأکید مکرر بر عظمت آن، به صفت و موصوفی ذاتی بدل شده است.
با گذشت بیش از سه دهه از حیات نظام «جمهوری اسلامی ایران» و فرازوفرودهای بیشمار این تاریخ به ظاهر کوتاه، اینک میتوان با نگاهی به گذشته و در قالبی مشخص و فارغ از مجادلات سیاسی، دلیل این همنشینی پذیرفتهشده را واکاوی نمود. هرچند در این باب، ادبیات علمی سترگ و قابل توجهی، هم در داخل و هم در خارج از کشور پدید آمده است، اما در این مجال کوتاه تنها برآنیم تا در چارچوبی روشن، به دلایل نامیده شدن انقلاب سال 57 به «انقلاب اسلامی» بپردازیم.
اعتقاد به اینکه اسلام تنها مکتب جامع و توحیدی است که تضمینکنندة عدالت، آزادی، صلح، امنیت و ارتقای معنوی انسان است، عامل اصلی پیروزی انقلاب بود. مذهب تشیع با بهرهگیری از دو اصل مهم «شهادت» و «غیبت»، مهمترین منبع تجهیز ایدئولوژیک جنبش اجتماعی مردم و بهمثابة گرانیگاه و خاستگاه یک «ارادة مطلقاً جمعی» نمایان شد.
اسلامی بودن انقلاب در پرتو متغیرهای سهگانة کلاسیک
اندیشمندان و مکاتب گوناگون در تعریف و تبیین «انقلاب»، آثار فراوان و ارزشمندی به رشتة تحریر درآوردهاند که از حوصلة این نوشته خارج است. با اندکی اغماض میتوان «حرکتی تودهای در چارچوب یک یا چند سازمان عینی یا ذهنی را، که برداشتی پویا از یک ایدئولوژی بسیجگرایانه داشته و تحت هدایت رهبری توانمند، نظم موجود را برانداخته و به دنبال تأسیس نظام مطلوب و از پیش وعدهدادهشده است»، وجه مشترک این تعاریف دانست.
برای پرهیز از کلیگویی و اطناب، در بحث چرایی «اسلامی بودن» و «اسلامی شدن» انقلاب ایران میبایست متغیرهایی را از اینگونه تعاریف استخراج و در قالب آن طرح موضوع کرد. از یک نگاه، سه عنصر «رهبری»، «سازمان» و «ایدئولوژی بسیجگرایانه» را از ویژگیهای اصلی هر انقلابی میدانند.[1] ویژگیهایی که ماهیت و عملکردشان، چیستی انقلاب را بازتاب میدهد. در این نوشتار نیز این عناصر کلاسیک و عمومی انقلابها، معیاری برای سنجش اسلامی بودن انقلاب ایران خواهد بود.
الف) رهبری انقلاب/امام خمینی (ره): مرجعی انقلابی
چنانکه روند انقلاب اسلامی از آغاز تا پیروزی نشان میدهد، تأثیر شخصیت امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی بیش از نقش یک رهبر بوده است. در دهة 1340 و در آستانة آغاز نهضت، امام در قامت یک مرجع آگاه و با تکیه بر اصل اسلامی «امر به معروف و نهی از منکر» وارد صحنه میشود و نسبت به انحرافات حکومت هشدار میدهد.
بازتعریف پویای ایشان از مذهب، امر به معروف و نهی از منکر را از پیلة اخلاقی-شخصی خارج و به وظیفهای شرعی-اجتماعی تبدیل کرد. برمبنای چنین اعتقادی است که اقدام دولت اسدالله علم در سال 1341 در تصویب لایحة «انجمنهای ایالتی و ولایتی»، که مشتمل بر اعطای حق رأی به زنان، حذف قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و سوگند به سایر کتب آسمانی بهجای سوگند به قرآن بود، از نگاه ایشان پنهان نمیمانَد و مُصرانه تا حصول نتیجة مطلوب، مورد پیگیری قرار میگیرد.[2] امام در تلگراف خود خطاب به شاه میگوید: «با آنکه به آقای اسدالله علم در این بدعتی که میخواهد بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم، ایشان نه به امر خدا گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند... و نه به خواست ملت مسلمان...»[3]
هنگامی که نتیجة مورد نظر ایشان حاصل نمیشود، در پیامی اینبار خطاب به عَلَم، با لحنی جدیتر اینگونه اعتراض خود را اعلام میکنند: «...معلوم میشود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلام که ناصح ملتاند، توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد... اینجانب مجدداً به شما نصیحت میکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمة تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین بترسید و عمداً و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید، وگرنه علمای اسلام دربارة شما از اظهار عقیده، خودداری نخواهند کرد.»[4] تکیة امام بر آموزههای اسلامی در حالی است که هنوز نهضت انقلابی ایران آغاز نشده و ایشان نیز در قالب رهبری فرهمند و انقلابی، حکومت اسلامی مطلوب خود را معرفی نکرده بودند.
با تحولات بعدی و تبعید امام به نجف، ایشان به تکوین نظریة حکومت اسلامی پرداختند. با تدوین نظریة حکومت اسلامی، ماهیت اسلامی نهضت روشنتر شد. در پیامها و اعلامیههای منتشره از طرف امام نیز گفتمان انقلابی با بهرهگیری از نمادها و مفاهیم اسلامی معنا مییافت. پس از پیروزی انقلاب نیز امام معتقد بود که «این انقلاب، سیاسی یا نیمهسیاسی نبود، بلکه تمام اسلامی بود.»[5] از نظر ایشان، تنها انقلابی که در عصر فضا و تکنولوژی، انقلابی الهی برای خدا و ایمان بوده، انقلاب اسلامی ایران است.[6]
ب) ایدئولوژی/مذهب: حرکتآفرین و ترسیمگر آیندهای مطلوب
ایدئولوژی شامل نگرشها و بینشهایی است که برپایة نوعی هستیشناسی بهصورت باور جمعیِ گروهی درآمده است و در آن افراد، انگیزة لازم برای پیادهسازی آن به وجود آورده باشد. ریمون آرون ایدئولوژی را نظامی از تغییرها و در حوزة اجتماعی تعریف میکند که متضمن نظمی از ارزشهاست و اصلاحاتی را القا مینماید که ممکن است شامل درگیریهای هراسناک یا امیدوارکننده باشد.[7] در انقلابها یک ایدئولوژی سیاسی لازم است تا بتواند هستی جمعی و افکار عمومی را به قدرت در برابر قدرت تبدیل سازد. ایدئولوژی سیاسی به تفسیر و تبیین وضع موجود، توجیه یا تقبیح آن و ارائة تصویری آرمانی از وضعیت مطلوب برای جانشینی وضع موجود و در نهایت، ارائة راهکارهای لازم برای رسیدن به وضع مطلوب میپردازد.[8]
ایدئولوژیهای انقلابی اگرچه ممکن است براساس دستگاههای فکری و فلسفی بنا شده باشند، ولی بهطرزی بنیادین، پیجوی پیامدهای عملی هستند. کارویژة ایدئولوژی، حرکتزایی و حرکتآفرینی است. بنابراین از هر منبعی که تغذیه کند، متضمن آن عناصری از آن منبع میگردد که تشویق به حرکت و قیام کنند و عناصر رکود و سکونآور را اگرچه متعلق به همان منبع باشد، رها میکنند.[9]
اعتقاد به اینکه اسلام تنها مکتب جامع و توحیدی است که تضمینکنندة عدالت، آزادی، صلح، امنیت و ارتقای معنوی انسان است، عامل اصلی پیروزی انقلاب بود. مذهب تشیع با بهرهگیری از دو اصل مهم «شهادت» و «غیبت»، مهمترین منبع تجهیز ایدئولوژیک جنبش اجتماعی مردم و بهمثابة گرانیگاه و خاستگاه یک «ارادة مطلقاً جمعی» نمایان شد و یک رویارویی بزرگ تاریخی را سامان داد. انقلاب ایران موقعیتی برای تبدیل ساختارهای دینی به اصل یک آفرینش سیاسی فراهم آورد.[10]
تلاش روحانیون انقلابی تحت هدایت امام و روشنفکران مسلمان در دو دهة پایانی حکومت پهلوی، باعث تکوین ایدئولوژی انقلاب اسلامی گردید. این تلاش ایدئولوژیک بر سه محور قرار داشت:
1. مبارزه با شبهات فلسفی و سیاسی علیه نقش مذهب و شبهة تعارض علم و دین که بیشتر توسط حکومت و مارکسیستها صورت میگرفت.
2. تلاش دامنهدار در راستای تفسیر انقلابی و محرک از مفاهیم دینی مانند انتظار، عاشورا، تقیه، عدالت و...
3. تدوین سندی سیاسی برای حکومت مبتنی بر درسهای حکومت اسلامی امام خمینی (ره) در نجف.
در نگاهی کلی، عوامل ذیل در پذیرش همگانی ایدئولوژی انقلاب اسلامی نقش عمدهای ایفا کرد:
1. درونزا بودن و پیوند با فرهنگ اسلامی تاریخی مردم ایران.
2. تلاشهای گروههای اسلامی در زدودن شبهات پیشگفته از اذهان و طرح معنای واقعی مفاهیم اسلامی.
3. شخصیت، اندیشهها، افکار، راهبردها و عملکرد امام خمینی (ره).
4. اعتماد تودهها و نخبگان به امام خمینی (ره) و روحانیت و اندیشههای آنان.
صفت اسلامی انقلاب ایران به حالتی بازمیگشت که در آن، دین اسلام از حالت «فرهنگ صرف» خارج شده و با بازگشت به آرمانهایش به حالت «اسلام ایدئولوژیک» تغییر موضع داده بود. وضعیتی که در آن، باورها و پندارهای دینی، شکلی حرکتآفرین مییابند و عناصر و تعاریفی تعبیه میشود که همگی انقلابی و برانگیزانندهاند و نوعی پیکرهاندیشی و یوتوپیایی از تلقیهای یک دین مبارزهجو طراحی میشود.
ج) سازمان/شبکة مساجد و روحانیون انقلابی
جریان مذهبی در رقابت با جریانهای دیگر، قابلیت بسیاری برای بسیج و سازماندهی مبارزة تودة مردم داشت. این امر البته تحت تأثیر فعالیتها و عملکرد هوشمندانة امام خمینی (ره) در استفاده از شبکة روحانیت و مساجد در جریان مبارزه، عملیاتی شد.
البته خاصیت جامعة شیعی در چگونگی نقش مذهب در انقلاب اسلامی نیز اثرگذار بود؛ چراکه روحانیت در مذهب شیعه از شبکة قدرتمند و سازماندهی منسجمی برخوردار است که این خود به مختصات مثبت این نیروی اجتماعی بدل شده است. در جریان مبارزات انقلاب، مساجد به سنگر مبارزه بدل شدند و روحانیون انقلابی با استفاده از همین شبکه، سخنان امام را در میان مردم منتشر میکردند.
ایشان در اسفندماه سال 1354 فتوای صریحی در خصوص اجازة مصرف یکسوم سهم امام برای خرید و انتشار کتابهای اسلامی داد. این امر باعث شد تا فعالیتهای تبلیغی و اطلاعرسانی مساجد رشد نماید و تکثیر و توزیع اعلامیهها، از جمله اعلامیههای امام امت، مراجع بزرگ و نوارهای انقلابی، انجام شود.[12]
علاوه بر احیای جایگاه مساجد، از دیگر نقاط قوت جریان مذهبی، تابعیت روحانیت از امام خمینی (ره) بود؛ بهخصوص دستهای از شاگردان انقلابی امام (ره) که در سطح نخستِ ارتباط با ایشان قرار داشتند. امام (ره) در سالهای پیش از انقلاب، به تربیت گروهی از شاگردان مورد اعتماد و معتقد و توانا همت گمارد که با حضور در شهرها و مناطق مختلف، در زمینهسازی و تداوم انقلاب و از جمله در بسیج عمومی و گسترش ایدئولوژی انقلاب، نقشی گسترده بهعهده گرفتند.
اگرچه ظاهراً انقلاب فاقد یک حزب و تشکیلات سیاسی بود، اما در عمل و در سطح کشور، شبکهای از طرفداران امام (ره)، همچون سازمانی نیرومند و متشکل گردونة انقلاب را به حرکت درآوردند.[13] تبدیل مساجد و تکایا به مراکز آغاز تظاهرات و نقش شبکة روحانیت در سراسر کشور، که همه مبتنی بر نقش امام در رهبری انقلاب بود، سازمانی گسترده و قدرتمند ایجاد کرد که رژیم شاه و حامیان خارجی آن را غافلگیر و ناتوان از انجام هرگونه عکسالعمل بازدارندهای کرد. در حالی که بسیاری از نیروهای مخالف با مشکلاتی همچون فقدان رهبری، ضعف تشکیلاتی، عدم انسجام فکری، تفرقه و انشعابات روبهرو بودند، اما نهاد روحانیت با وجود امام و دارا بودن شبکههایی از روحانیون جوان و انقلابی در سراسر کشور، امتیاز مهمی داشت.[14]
شبکة اجتماعی-اقتصادی بازار هم که در اختیار نیروهای سنتی اسلامگرا بود، در جذب نیرو و گسترش پیام انقلاب فعالانه مشارکت داشت. بازاریها جلسات هفتگی منظمی در منازل، در مورد مسائل و تاکتیکهای سیاسی داشتند. از سوی دیگر، مبارزان و زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان را از نظر اقتصادی پشتیبانی میکردند.[15]
فرجام سخن
اسلامی شدن انقلاب 57 از زوایای گوناگون قابل بررسی است. هرکدام از این ابعاد، حاوی حجم فراوانی از شواهد است که اثبات این ادعا را در برابر گفتمانهای رقیب آسان میسازد. در این نوشتار، تنها بخشی از این دلایل در چارچوب سه متغیر «رهبری، ایدئولوژی و سازمان» بررسی شد. با این حال، در نیمة دهة 1350، تقریباً هیچ متفکر و کارشناسی امکان وقوع انقلابی با محوریت اسلام در ایران را پیشبینی نمیکرد. به اعتقاد محسن میلانی، اسلام بهندرت بهعنوان یک نیروی سیاسی مطرح میگردید و رایجترین نظریه این بود که یک نیروی حاشیهای است؛ نکتهای که او از آن با عنوان «ضعف دیدگاه تئوریک» کارشناسان یاد میکند.[16]
صفت اسلامی انقلاب ایران به حالتی بازمیگشت که در آن، دین اسلام از حالت «فرهنگ صرف» خارج شده و با بازگشت به آرمانهایش به حالت «اسلام ایدئولوژیک» تغییر موضع داده بود. وضعیتی که در آن، باورها و پندارهای دینی، شکلی حرکتآفرین مییابند و عناصر و تعاریفی تعبیه میشود که همگی انقلابی و برانگیزانندهاند و نوعی پیکرهاندیشی و یوتوپیایی از تلقیهای یک دین مبارزهجو طراحی میشود.[17] از سوی دیگر، هدایت این رویداد دورانساز، از جانب شخصیتی بود که هم واجد منصب مرجعیت دینی بوده و هم گفتار و عملش سرشار از نمادها، واژگان و کردار مذهبی بود. شخصیتی فرهمند که با شبکهای قدرتمند و نافذ از روحانیون جوان و انقلابی توانست در مدتی نه چندان طولانی، اسلام انقلابی را به گفتمان غالب مبارزه با رژیم پهلوی تبدیل کند و با ابتنا به حمایت گستردة مردمی، بساط سلطنت این رژیم را برای همیشه برچیند.
پینوشت
[1]. حسین بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، چاپ ششم، انتشارات دانشگاه تهران، 1384، ص 6 و 7.
[2]. سید مرتضی حسینی، تحقق امر به معروف و نهی از منکر در فرآیند نظارت مردم بر دولت، ارائهشده در همایش «دکترین اصل هشتم قانون اساسی»، قزوین، 29 خرداد 1387.
[3]. امام خمینی، صحیفة نور، تهران، سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370، ج 1، ص 35.
[4]. همان، ص 41.
[5]. صحیفة نور، ج 6، ص 17.
[6]. صحیفة نور، ج 15، ص 76.
[7]. احمد نقیبزاده، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، تهران، سمت، 1379، ص 46.
[8]. عباس منوچهری، نظریههای انقلاب، تهران، سمت، 1388، ص 82.
[9]. محسن خلیلی، پیدایی و پایایی تئوریک انقلاب اسلامی، در کتاب «آسیبشناسی انقلاب اسلامی»، به اهتمام کانون امید جوانان ایران اسلامی، مشهد، سنبله، 1385، ص 72.
[10].محمدرضا تاجیک، انقلاب و ناخشنودیهایش، در کتاب «آسیبشناسی انقلاب اسلامی»، ص 43.
[11]. امام خمینی، صحیفة امام، ج 2، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 23.
[12]. رضا شریفپور، مسجد و انقلاب اسلامی، ص 128.
[13]. صادق زیباکلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، 1375، ص 287.
[14]. یحیی فوزی، مبانی اندیشهای گروههای سیاسی اسلامگرا در ایران قبل از انقلاب (قسمت اول)، ص 176.
[15]. نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمة دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، انتشارات قلم، ص 361.
[16]. محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی؛ از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمة محسن عطارزاده، تهران، گام نو، 1383، ص 40 تا 42.
[17]. محسن خلیلی، همان، ص 74.
*سید مرتضی حسینی پژوهشگر علوم سیاسی/
اخبار مرتبط
نظرات