روز شمار
اوقات شرعی
تلاش غرب برای آسیب به وحدت کشور
azadi

96/8/25

عبرت های برجام؛ 

یکی از مسائلی که به راحتی می توان از آن به عنوان دستاورد برجام یاد کرد، مسئله تلاش غرب برای ایجاد دودستگی و آسیب در وحدت کشور است. مروری بر اتفاقاتی که بعد از این توافق افتاد و تلاش برای ایجاد دوگانه هایی شبیه به جنگ – صلح نمود بارزی برای این موضوع بوده است. 

 

برجام یکی از بزنگاه های مهمی است که درس های بسیاری در خصوص مواجهات ملت ایران با پدیده های ملی و بین المللی را دارد. چه مذاکرات هسته ای، چه اتفاقات بعد از مذاکرات هسته ای و چه در حین مذاکرات هسته ای، عبرت های بسیاری برای مردم ایران در پرتو این سند به وجود آمده است. یکی از این عبرت ها پرهیز از دودستگی است. دو دستگی یکی از مسائلی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در خصوص آن به مسئولین هشدارهایی داده اند، تلاش برای ایجاد دوگانه های کذایی شبیه به دوگانه های جنگ – صلح، دوگانه حاکمیت – دولت و ... از جمله مصادیقی بوده است که در راستای دو دستگی توسط برخی نخبگان صورت گرفته است. تاریخ یک ملت سرشار از اتفاقاتی است که آن ملت از زوایای مختلف به آن می نگرد، اما ماندگارترین آن حوادث، آنهایی هستند که رویکرد به آن ها با چند لایه عمیق تر از روزمرگی است. تحلیل لایه های عمیق کمک میکند که ارتباط بین حوادثی که به ظاهر بی ارتباط با هم نیستند، مکشوف و منجر انباشت تجربه تاریخی آن ملت شود.
 
چون موضوع بحث ما در اینجا پیرامون هسته ای است، در لایه های ابتدائی چنین به نظر می رسد که نگرانی ها از مسئله هسته ای ایران غرب را به این نتیجه رسانده بود که این موضوع را مختومه کرده و «صلح و امنیت را برای جهان» به ارمغان آورد. نگاهی به روزها، ماه ها و سالهای سپری شده از اعلام توافق هسته ای ایران و غرب موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» و در یک برآورد از رویه غرب و به خصوص مقامات آمریکایی، برخی از لایه های پنهان اهداف غرب از مذاکره با ایران نیز بیشتر مشهود می شود. نگاهی عمیق تر به این مسئله نشان دهنده این است که غرب به رهبری آمریکا، برای مدیریت جمهوری اسلامی و مهار آن چند موضوع را مطمح نظر قرار داده است، «استقلال به عنوان یکی از شاخص های انقلاب»، «تقویت شبکه حامیان غرب در ایران و ایجاد دودستگی با پیروزی بر انقلاب اسلامی»، «جلوگیری از نفوذ بین المللی ایرن»، «جلوگیری از تبدیل شدن ایران به عنوان یک الگو» و ... است که رهبر انقلاب صراحتا از آن ها صحبت کردند.
 
رهبر انقلاب در دیدار چند سال پیش با کارگزاران نظام و پیش از رسیدن به توافق به برخی نکات اشاره کردند که با گذشت سالهای بیشتر از این توافق پی به برخی از سیاست های آمریکا که پیشتر توسط ایشان هشدار داده بودند، می بریم، ایشان در بخشی از فرمایشات اشاره کردند «طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریّت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک طرف دیگر قضیّه است؛ اینها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب میشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیه‌ی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که میتواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق‌] نیازمند است. همه‌ی بگومگوها و چک‌وچانه‌ها و بدعهدی‌ها و تقلّبهایی که حضرات میکنند، بر محور این دو موضوع میچرخد.»[1]
 
غرب به دنبال ضربه به وحدت ملی ایرانیان بود
 
اما یکی از مهمترین اهداف غرب، که اتفاقا برنامه ریزی دقیقی برای عملی کردن آن در پس پرونده هسته ای ایران نیز وجود داشته، ایجاد شکاف در کشور بین گروه های سیاسی مختلف و در لایه عمیق تر بین گروه های اجتماعی بوده است. مسئله هسته ای به عنوان مسئله ای که نزدیک به 12 سال بین ایران و غرب در سطوح مختلف رد و بدل شده است، و حالا که نزدیک به دو سال و نیم از عمر توافق حاصل از این مسئله می گذرد، برای غرب مستمسک بسیار قوی ای بود تا به واسطه آن مردم ایران را با حاکمیت از هم جدا کند. به نظر کارشناسان همین موضوع سبب شد تا رهبر معظم انقلاب یک سال را با نام همدلی و همزبانی نامگذاری کنند. گویا مشخص بود که جامعه ایرانی درگیر موضوعی خواهد شد که امکان ایجاد دودستگی در آن را فراهم خواهد کرد. و با توجه به احتمال امضای توافق بین ایران و E3+3 آن موضوع، نیز توافق هسته ای بود.
 
یک سناریو و یک امید
 
سناریوی دودستگی در بین مسئولین و مردم و بین مردم با مردم و نهایتا بین مسئولین با مسئولین، سناریویی بوده است که غربی ها شدیدا در تلاش بوده اند تا آن را در فضای توافق هسته ای عملیاتی کنند. نگاهی به سیاست های شفاهی و عملی آمریکایی ها در روزهای بعد از توافق نشان میدهد که به شدت بر روی این «گزینه روی میز» خود به شدت تمرکز کرده اند. کنار هم قرار دادن این سیاست ها نشان دهنده شبیه به پر کردن پازل های یک معما است. برخی از این سیاست ها عبارتند از:
 
1. یکی از نمونه های این موضوع تلاش برای از بین بردن ماهیت مذاکرات فنی به سمت مذاکرات سیاسی و به عبارتی دیگر پیوند بین مسائل امنیتی با مسائل فنی بوده است. آمریکایی های تلاش داشتند تا با تفسیرهای متناقض و برخی برزگنمایی ها، تفسیرهای متفاوتی از متن توافق ارائه دهند که این تفسیرها سبب ایجاد اختلافات در داخل کشور شود. و اتفاقا بندهایی که پیرامون مسائل امنیتی ایران هست مورد تفسیرهای متفاوت و شاز آن ها قرار می گیرد و از منظر آنها چون نسبت به این موضوع در کشور حساسیت وجود دارد، لذا وحدت کشور آسیب پذیر شده و دودستگی ایجاد می شود.
 
یکی از این تفاسیر به رای موضوع ممنوعیت فعالیت ها، خرید و فروش موشک های با قابلیت های خاص است که مندرج در قطعنامه 2231 شورای امنیت ملل متحد بوده. علی رغم اینکه متن قطعنامه کاملا روشن بوده و ایران را از انجام کار بر روی موشک‌های بالستیک منع نکرده و مستقیما ذکر شده است که «از ایران خواسته می‌شود» که این اقدامات را انجام ندهد، اما آمریکایی ها اصرار داشته اند که بند مورد نظر را این گونه تفسیر به رای کنند که طبق این قطعنامه «ایران از هرگونه به اشتراک‌گذاری فن آوری موشکی، خرید فن آوری موشکی، ‌تبادل فن آوری موشکی و کار بر روی موشک‌ها منع شده‌ است.» آمریکایی ها به تعبیر وزیر خارجه وقت این کشور اصرار داشتند که تفسیر کنند که «ایران ذیل بند 41 که تحت فصل 7 منشور و الزام‌آور است نمی‌تواند این کار را انجام دهد و همان ادبیات (که در قطعنامه 1929 شورای امنیت که ایران را از فعالیتهای موشکی ممنوع می کرد)، را هم دارد.»
 
به نظر می رسد این تفسیر به رای های مقامات آمریکایی، علی رغم تلاش برای راضی کردن تندروهای جنگ طلب این کشور و مجاب کردن مخالفین داخلی، هدفی فراتر از آن نیز دارد و آن تشکیک در فضای داخلی ایران نسبت به این توافق به عنوان «توافقی منافی با امنیت ملی کشور» است.
 
2. موضوع دیگری که غرب به رهبری آمریکا شدیدا به دنبال آن بوده است، مسئله گره زدن موضوعات منطقه ای و مسائل مربوط به محور مقاومت به توافق هسته ای و تلاش برای ایجاد پیوندهای جدید به منظور مذاکرات جدید بوده است. غربی ها و آمریکایی ها به شدت علاقه مند بوده اند تا مسائل و ناامنی های منطقه ای غرب آسیا (که اتفاقا خود عامل به وجود آورنده آن ها محسوب می شوند) را به عنوان یکی از پیوستهای این توافق قلمداد کرده و توافق را به مثابه «اخذ مجوزها و تضمینهای امنیتی ایران به آمریکا در قبال منطقه» نشان دهند.
 
این همان گزاره هایی است که وزیر خارجه وقت انگلیس و وزیرخارجه وقت آمریکا در روزهای بعد از توافق نیز بسیار بر آن اصرار داشته اند. وزیر خارجه وقت انگلیس فیلیپ هاموند در مصاحبه با شبکه سعودی الحدق طی اظهاراتی غیرمسئولانه اظهار داشت «الان نمی‌توانم پیش‌بینی کنم که این اتفاق می‌افتد یا نه. روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بین‌الملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعه بین‌الملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند، اما ما مبنا را بر اعتماد نمی‌گذاریم.»[2] و وزیر خارجه وقت آمریکا جان کری نیز در کنفرانس خبری مشترک خود با وزیر خارجه وقت مصر قبل از سفر به منطقه خلیج فارس در بخشی از سخنان ضدایرانی خود اظهار داشت «ایران در فعالیت های بی ثبات کننده منطقه دست دارد»[3] و بعد از اتمام جلسات با همتایان خود در حاشیه جنوبی خلیج فارس اظهار داشت «وزرای شرکت کننده در این نشست بر این نکته اتحاد نظر دارند، زمانی که توافق هسته ای ایران اجرا شود به امنیت دراز مدت منطقه کمک می کند.»[4]
 
این وارونه نمایی واقعیت توسط آمریکایی ها در حالی صورت می گیرد که آن ها بیشترین نقش را در ایجاد آشوب در منطقه بازی کرده اند. این در حالی است که بنا به گفته ناظران مسائل منطقه آمریکایی ها هم عامل ایجاد ناامنی های موجود در منطقه مثل تروریسم و جرایم سازمان یافته بین المللی در منطقه محسوب می شوند و هم از تداوم آن سود جسته و سواری مجانی می کنند. نگاهی به اظهارات بسیاری از سران بازنشسته آمریکایی نشان دهنده این است که این گروه های تروریستی توسط این کشور در منطقه برای عملی کردن اهداف متنوع واشنگتن در منطقه از جمله مسابقه تسلیحاتی، فروش تسلیحات، برقراری امنیت اسرائیل و ... راه اندازی شده اند.[5]
 
بنابراین این سیاست «گره زدن توافق به مسائل امنیتی» و نمایش «گرفتن اخذ مجوز و تضمین امنیتی از ایران برای ایجاد ثبات در منطقه»، همانطور که اشاره شد ضمن اینکه با هدف مهار ایران صورت می گیرد، ضمنا این سیاست موضوعات مذاکرات با آمریکا را ورامتنی جلوه داده و جامعه را نسبت به سیاست های جمهوری اسلامی مبنی بر مذاکره صرفا در خصوص مسئله هسته ای جمهوری اسلامی ایران دچا شک و شبهه کرده، و به این گزاره التقاطی رهنمون کند که سیاست استکبار ستیزی جمهوری اسلامی دستخوش دگرگونی شده است. لذا هم به تعبیر خود ایران را مهار خواهد کرد و با پذیرش و جا افتادن چنین مسئله ای این ایده را نهادینه می کند که ایران عامل بسیاری از ناامنی ها در منطقه محسوب می شود و هم جامعه ایران را دچار سرخوردگی می کند که سیاست های اصولی جمهوری اسلامی دستخوش تغییر شده است.
 
ترجمه این گفته عینا در گفته های جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا در نشست شورای روابط خارجی آمریکا (به صورت ناخواسته) مشهود است. و این اظهارات چیزی جز تلاش برای ایجاد دودستگی در کشور ورای اهداف دیگر نیست. وی اظهار داشت «ظریف خواستار دیدار با سعودی ها است، ظریف در مقامی نبود که درباره چنین مسائلی مذاکره کند هر چند که من تلاش زیادی کردم تا این موضوعات را طرح کنم ولی وی چنین اختیاراتی نداشت. با این حال، هم روحانی و هم ظریف به روشنی گفته اند که با توافق، آماده هستند که درباره موضوعات منطقه ای صحبت کنند. می دانید ظریف این هفته در امارات در دیدار با خاندان بن زاید چه گفت؟ وی خواستار دیدار با سعودی ها شده است. آنها به دنبال مذاکره برای مناسباتی متفاوت هستند. من نمی دانم که آیا این اقدامات مؤثر خواهد بود.»[6] کری به خوبی می دانست که چنین اظهاراتی هدفی جز انشقاق ملی در ایران را به دنبال نخواهد داشت.
 
3. مهمترین موضوعی که آمریکایی ها را طی یک دهه اخیر نسبت به جمهوری اسلامی، عصبانی کرده است، مسئله نفوذ منطقه ای تهران است. بنابراین یکی دیگر از سیاست های غرب برای ایجاد دودستگی در فضای سیاسی اجتماعی ایران، جلوگیری از «نفوذ منطقه ای ایران و تبدیل شدن این کشور به یک الگو در سطح منطقه ای و بین المللی» و استحاله در سیاست های منطقه ای ایران است. آمریکایی ها به شدت از نفوذ منطقه ای گفتمان انقلاب هراسناکند. هر چند از این فضا استفاده های متعددی می کنند. با ترویج ایران و شیعه هراسی یک جنگ مذهبی در منطقه راه انداخته اند و غرب آسیا را بازار مصرف تسلیحات خود کرده و چرخ صنعت تسلیحاتی خود به این گونه می چرخانند. بدین ترتیب اهداف کوتاه و میان مدت آن ها عملی شده است، در حالی که نفوذ منطقه ای ایران برای اهداف بلند مدت مقامات واشنگتن تبدیل به یک کابوس شده است.
 
این همان موضوعی است که وزیر خارجه وقت آمریکا را واداشت در نشست دوحه با وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس اظهار کند «با حمایت ایران از تروریسم در یمن، سوریه و عراق مخالفت می‌کنیم و به این مخالفت ادامه خواهیم داد.»[7]
 
4. از دیگر مسائلی که بعد از توافق آمریکایی ها به شدت به دنبال دست یاقتن به آن بودند، تلاش برای جدا کردن مردم از رهبران ایران بود. به گونه ای که تلاش میکردند برای مردم متهم اصلی شرایط فعلی کشور ایران، را رهبران این کشور معرفی کنند، و اظهار می کردند در صورتی که سیاست های رهبران ایران نبود، ایران تحت تحریم و سیاست های خصمانه آمریکا قرار نمی گرفت و به عبارتی عامل مشکلات ایران، رهبرانش هستند. علاوه بر این برنامه ریزی دقیقی کرده و می کنند تا با تصویر سازی از خود به مثابه منجی، در کشور ایجاد دو دستگی کرده و جامعه ایران را به سمت خود روانه کنند. به همین سبب بود که رهبر انقلاب در دیدار سال 1393 با اعضای هئیت دولت، دلتمردا ن را از دو دستگی انذار دادند و فرمودند «جناح‌بندی‌های سیاسی اشکالی ندارد اما نباید جامعه را به دو قطب تبدیل کرد زیرا این کار موجب دلزدگی و خستگی مردم و شکننده شدن محیط جامعه می‌شود.»[8]
 
برای مثال اظهارات ناخواسته جان کری در کمیته روابط خارجی سنا به طور خاص اظهاراتی در جهت نیل به این نیات است. در 24 ژولای 2015 در شورای روابط خارجی آمریکا به ریاست ریچارد هاس جلسه پرسش و پاسخی بین 68 امین وزیر خارجه وقت آمریکا جان کری و برخی از اعضای این شورا جلسه پرسش و پاسخی در خصوص توافق با ایران صورت گرفت که توجه به برخی نکات آن در فهم درست از این هدف آمریکایی ها کمک کننده خواهد بود. جان کری در پاسخ به سوال ریچارد هاس مبنی بر این که آیا شما معتقدید در این پانزده سال تغییر فاحشی در رفتار ایران صورت می گیرد، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آینده ایران حساب باز کرده اظهار داشت «پیش بینی می کنم در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی می افتد. من چنین چیزی را نمی توانم اطمینان بدهیم. اگر به ایران امروز نگاه کنید، می بینید که کشوری دارای مردمی با تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسراییل روابطی دوستانه داشت، تاریخی طولانی برای سرزمین پارس وجود دارد و واقعیت این است که این جوانان که 20 درصد آنان بیکار هستند، آینده می خواهند. منظور من این است که اگر به تهران بروید، من نبوده ام ولی دوستان من که رفته اند به من گفته اند که جوانان به دنبال گوشی های هوشمند  و آنها در حال خرید ماشین هایی هستند و می خواهند بخشی از دنیا باشند. من نمی دانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی می افتد جز اینکه می دانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد. هیچ کس هم نمی توانست تصور کند که وقتی نیکسون به چین رفت، در این کشور چه رخ خواهد داد. مسئله اینجاست که شما نمی توانید تغییر را خلق کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید.»[9]
 
نیز در راستای ایجاد شکاف در فضای نخبگان سیاسی و با نقض اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها و نقض ماده اول قرارداد الجزایر فی مابین دو کشور، اظهار کرد «ظریف و روحانی داخل مشکل دارند، اگر ما به این توافق پشت کنیم، یک پیام به افراط گرایان در ایران می فرستیم و آنان احساس خوبی خواهند کرد و کسی نمی داند که در انتخابات بعدی چه بر سر روحانی می آید.توان بالقوه روحانی و ظریف برای مذاکره با غرب و رسیدن به جمع بندی از قضاوت من با دشواری های زیادی روبه رو بود.»[10]
 
به همین سبب رهبر انقلاب فرمودند «ملت ایران باید متحد باشد. از این قضایای هسته‌ای و غیر هسته‌ای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یک‌جور بگویند - بالاخره یک کاری است دارد انجام می‌گیرد، مسئولانی دارد، دنبال می‌کنند؛ ان‌شاءالله آنچه منافع ملی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی به‌وجود بیاید.» رهبر انقلاب با علم به سیاست های مورد نظر آمریکا در ادامه فرمودند «دشمن این را می‌خواهد. الان هم اگر کسی تعقیب کند این سخن‌پراکنی‌های بیگانگان را، این رادیو تلویزیون‌ها و این و بگاه‌هایی که از طرف آنها دارد همین‌طور مرتب توسعه پیدا می‌کند و مرتب هم دارند مطلب می‌دهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.»[11]
 
فرجام سخن
 
آمریکایی به ابزارهای متعددی توسل جستند تا به واسطه آن بتوانند سرنوشت سیاسی ایران را در فضای مذاکراتی که از سال 2013 به پیش می بردند تغییر دهند، تجربه برجام یکی از مهمترین تجربه ها برای عبرت گرفتن از این موضوع است که وحدت ملی یکی از اهداف مهمی بود که آمریکایی ها تلاش می کردند در ورای مذاکره با ایران، آن را از ایرانیان مصادره کرده و ایران را درگیر مسائل و دودستگی های سیاسی و ملی کنند. این موضوع تا جایی پیش رفت که دوگانه های حاکمیتی در کشور در حال شکل گیری بود و دوگانه هایی شبیه به جنگ طلب – صلح طلب در کشور سبب شده بود تا بسیاری در این اندیشه باشند که می توانند نظام سیاسی کشور را نزد مردم بدبین کرده و دریچه ای برای سوء استفاده های سیاسی را فراهم کنند. به طور کلی برجام یکی از منفذهایی بود که آمریکایی ها تلاش کردند تا فشارهای خود را بر ایران افزایش دهند و درس های بسیاری برای کسانی دارد که می خواهند ماهیت روابط ایران – آمریکا را بررسی کنند. 
 
پی نوشت ها:
 
[1]. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30069
[2]https://www.tabnak.ir/fa/news/522183/
[3]http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=630214
[4] http://www.khabaronline.ir/detail/442930/root/World
[5]. http://www.globalresearch.ca/america-created-al-qaeda-and-the-isis-terror-group/5402881
[6]http://www.state.gov/secretary/remarks/2015/07/245253.htm
[7]. http://www.yjc.ir/fa/news/5280872
[8]. http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27277
[9]http://www.state.gov/secretary/remarks/2015/07/245253.htm
[10]http://www.state.gov/secretary/remarks/2015/07/245253.htm
[11]. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30354

 

نظرات
CAPTCHA