روز شمار
اوقات شرعی
تصمیم ترامپ نتیجه آسیب پذیری توسعه برونزا است
azadi
96/7/15
خطرات و آسیب های ناشی از توسعه برونزا بر هیچ کس پوشیده نیست، خطراتی از قبیل: نابودی تولید محلی، بحران پول های سوزان: عدم استقلال سیاسی و اقتصادی، تراز پرداخت منفی، فرار های مالیاتی و .... کمترین اثرات این سیاق توسعه یافتگی است.
 
 
 
اگر می توانستیم زمان را به عقب برگردانیم و به سالهای دهه 1960 و 1970 میلادی می رفتیم، فضایی را می دیدیم که عطش و ولع برای رسیدن به توسعه و پیشرفت در کشورهای جهان سوم موج می زد، همه چیز از همانجا شروع شد، میل و امید به پیشرفت با تمسک به الگوی غربی توسعه. میلی که در گوش رهبران کشورهای جهان سومی نجوا می کرد و به آن ها تلنگر می زد که اگر گوش به فرمان کشورهای جهان اول و سازمان های بین المللی اقتصادی برجای مانده از سیستم برتون وودز باشند، چونان کشورهای غربی به پیشرفت خواهند رسید و می توانند از اقیانوس کمک های بی دریغ کشورهای غربی بهره ببرند.
 
در آن زمان یعنی اوایل دهه هفتاد همه چیز خوب پیش می رفت. برای کشورهایی که وابسته به نفت بودند، قیمت نفت 4 برابر صعود کرد، یعنی تا سال 1973. آن ها هم تصور می کردند که همه چیز همان گونه که تئوریسین های اقتصادی گفته اند، پیش می رود، و می رفت. حجم عمده سرمایه، تعامل با شرکت های غربی و رشد اقتصادی سر سام آور دیگر برای همه مسجل کرده بود که توسعه شرق، یک رویا نیست! برخی از رهبران شرقی حتی دچار غرور نیز شده بودند و دست به مقایسه خود با کشورهای  غربی نیز می زدند.
 
در همین برهه بانک های غربی توانستند با اعلام نرخ های بهره بسیار عالی، بخش عمده ای از دلارهای نفتی رقبای کم تجربه خود را وارد بازار مالی خود کنند به طوری که بازار دلار اروپا از 315 میلیارد دلار در 1973 به 2000 میلیارد دلار در سال 1982 رشد کرد. سپس این بانک ها، همان دلارهای جذبی را تحت عنوان وام های توسعه ای در اختیار کشورهای جهان سوم گذاشتند. از طرفی کشور های جهان سومی نیز با این توهم که با سرمایه گذاری منابع دریافتی، در بخش های مختلف و به کاربستن توصیه های صندوق بین المللی پول خواهند توانست در اندک مدتی از زیر بار بدهی ها خارج شوند، با طیب خاطر تمام شروط ضمن عقد بانک های غربی را پذیرفتند.
 
در چنین شرایطی که کشورهای بدهکار تصور می کردند هر روز بیش تر از دیروز در حال جبران سال های عقب ماندگی از غرب هستند، اولین زنگ خطرها به صدا درآمد. گزارش های هشداردهنده نهادهای اقتصادی داخلی و خارجی به وضوح نشان می داد که پیروز واقعی مبادلات مالی دهه 60 تا 80، غرب و نه جهان سوم بوده است. برای مثال در اولین بررسی ها مشخص شد که شکاف درآمد سرانه میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه  در خلال سالهای 1960 تا 1993 از 5700 دلار به 15400 دلار افزایش یافته است.
 
هر چه تاریخ به سالهای قرن بیست و یکم نزدیک تر شد، جهان سومی ها بیشتر دریافتند که توسعه تعامل گرای غربی با همان مدل توسعه برون زایی که توسط کشورهای غربی و موسسات بین المللی اقتصادی تجویز می شد، سرابی بیش نبوده است. آن ها شروع به تجربه الگوهای متفاوت و متعدد توسعه کردند، الگوهایی که حتی در کشورهای مادر که بیشترین سطح انطباق فرهنگی – فکری را با این الگوها داشتند نیز نتوانسته بودند، مدل صحیحی ترتیب دهند و آینده ای تضمین شده و بهتر را برای بشر رقم بزنند. جهان سوم حالا تبدیل شده بود به موش آزمایشگاهی توسعه گرایان برای عملی کردن تئوری های توسعه شان. آش تا جایی داغ شد که برخی از تئوریسین ها مناطق جغرافیایی شبیه به آمریکای لاتین را آزمایشگاه توسعه قلمداد کردند. اما اتفاقی که نیفتاد، هیچ، از 100 کشوری هم که درگیر توسعه شده بودند، 90 کشور مشکلاتشان بیشتر شد. همان کشورهای اندکی هم که تبدیل به «الگو» شدند، خود در مشکلات اقتصادی غرق شدند.
 
توسعه برون زا و مدلهای متعارض توسعه و وابستگی که وقت بسیاری را در قرن بیستم گرفته بود به سیاست خارجی و داخلی نیز پیوند خورد. بسته به این‌که ایدئولوژی غالب و بسترهای اجتماعی – فکری یک جامعه چگونه صورت‌بندی شده باشد (لیبرالیسم و اقتصاد غیرحمایتی، سوسیالیسم و اقتصاد حمایتی و ...) جایگاه سیاست خارجی نیز متفاوت شد. برای مثال لیبرالیسم، مدرنیزاسیون را به ریل قطار توسعه و ادغام در بازارهای بین المللی را مفروض می پنداشت و این مهم جز با سیاست خارجی تعامل گرا ممکن نبود. بر عکس سوسیالیسم متضاد با آن فکر می کند. اما حتی این پیوستگی ایدئولوژیک نیز برای کشورهای غیرغربی اتفاق نیفتاد. آن ها مجبور بودند همه تئوری های شکست خورده و نخورده غربی با پیوست های ایدئولوژیکی که متناسب با جامعه آن ها تعبیه شده بود را عملی کنند.
 
وابستگی اقتصادی و مسئله امنیت
 
به غیر از مشکلات مربوط به ناپیوستگی ایدئولوژیک و همچنین مشکلات تعدیل ساختاری و اقتصادی که خود می تواند به لحاظ امنیتی بسیاری از مخاطرات را برای کشورهای مبدا به وجود آورد، و در کنار بسیاری از مشکلاتی که مدل توسعه برونزا برای کشورهایی که این مدل را آزمون کرده اند، از بین رفتن استقلال ملی نیز یکی از مشکلاتی بود که در این خصوص می توان به آن اشاره کرد. دستور اخیر دونالد ترامپ به نمایندگان آمریکا در سازمان های اقتصادی بین المللی از جمله صندوق بین المللی پول دقیقا همان نقطه ضعف این مدل اقتصادی است. وابستگی به نهادهای توزیع پول بین المللی، یعنی فراهم آوردن زمینه برای فشار از طریق قدرت های ذی نفوذ در آن نهادها برای شروع مجادله.
 
حتی کشورهای توسعه یافته ای مثل کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز اسیر سیاست های تعدیل ساختاری سازمان های بین المللی و سیستم های مالی شبیه سیستم برتوون وودز بوده اند. هر چند یکی از مدل­های مطلوب توسعه ­یافتگی مدل توسعه ­یافتگی اتحادیه ­ی اروپا است که با استمساک به مدل برتون وودز و به هر حال  لیبرالیسم اقتصادی توانسته مدل موفقی از توسعه ­یافتگی را هم برای اتحادیه­ ی اروپا و هم برای بازیگران ملی به ارمغان بیاورد، اما با این حال این مدل توسعه یافتگی نیز نتوانسته مشکلات توسعه یافتگی کشورهای کمتر توسعه یافته ای مثل یونان و ایرلند شمالی را برطرف کند. این کشورها علی رغم سیاست های تعدیل ساختاری و اقتصادی این نهاد برای این کشورها و ... اسیر فقر و بدهی های سنگین اقتصادی و وضعیت ناگوار معیشت و اقتصاد هستند.
 
این موضوع برای ایران به مراتب شدیدتر و دارای ابعاد وسیع تری است، چه اینکه ایران در محیط امنیتی بین المللی نیز تاثیر گذار است. یونان و اسپانیا و ایرلند شمالی هیچ یک در حیات خلوت های آمریکا و کشورهای تاثیرگذار اقتصادی ورود نکرده اند و احتمالا هم نخواهند کرد، اما ایران به واسطه تسری عمق استراتژیک و دکترین امنیتی خود به ناگزیر با کشورهای دیگری از جمله آمریکا اصطکاک خواهد داشت، در آن صورت همان اتفاقی خواهد افتاد که اینک توسط دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور با نفوذ ترین کشور عضو صندوق بین المللی پول افتاده است.
 
خطرات و آسیب های ناشی از توسعه برونزا بر هیچ کس پوشیده نیست، خطراتی از قبیل: نابودی تولید محلی، بحران پول های سوزان: عدم استقلال سیاسی و اقتصادی، تراز پرداخت منفی، نابودی محیط زیست، فرار های مالیاتی، کارگران ارزان، شکاف بسیار زیاد طبقاتی، عقب ماندگی شدید تکنولوژیک از غرب، تاثیر پذیری شدید از بحران های جهانی، و .... کمترین اثرات این سیاق توسعه یافتگی است.
 
اگر چه شیفتگی زائد الوصف برخی نخبگان در کشورهای در حال توسعه به توسعه برونزا (که بیشتر ناشی از یک اتمسفر روانی در جامعه نخبگانی جهان سوم و فضای روانی و تبلیغات رسانه ای غرب نیز بر آن اضافه شده است)، قابل کنترل نیست، اما این موضع نبایستی سبب شود که کشورها دچار مخاطرات اقتصادی و امنیتی شبیه به وارد کردن شوک توسط کشورهای ذی نفوذ و تاثیرگذار برای ایجاد شرایط بحرانی در اقتصادی ملی شوند.
نظرات
CAPTCHA