بررسی مسئلهی اعتماد به آمریکا
96/5/21
گفتوگو با دکتر منوچهر محمدی
با تحریمهای مادر که آمریکا علیه ایران وضع کرده است، تقریباً برای همه مبرهن شده که آمریکاییها بهدنبال الگوی صلح سازگار با ایران نیستند و تلاش میکنند از طرق مختلف ایران را تحت فشار قرار دهند.
گروه بین الملل برهان؛ تأثیر گفتمان انقلاب بر معادلات منطقهای و بینالمللی، موانع پیشروی انقلاب اسلامی در دههی چهارم عمر خود، مزاحمتهای نظام بینالملل، پروژهی نفوذ و نخبگان جمهوری اسلامی مسائلی است که برای روشن شدن آنها بهسراغ دکتر منوچهر محمدی، استاد تمام روابط بینالملل، دارای دکترای مطالعات بینالملل از دانشگاه کارولینای جنوبی شهر کلمبیای آمریکا و رئیس سابق کارگروه تحول و ارتقای علوم سیاسی، رفتیم. متن مفصل این گفتوگو در زیر خدمت شما ارائه میشود.
جناب دکتر گفتمان انقلاب اسلامی چه تأثیری بر نظم منطقهای خاورمیانه و نظام بینالملل گذاشته است؟
انقلاب اسلامی تنها با هدف سرنگونی رژیم سلطنتی در ایران آغاز نشد، بلکه با هدف بسیار بزرگتری یعنی سرنگونی نظام سلطه و استکبار جهانی بود و با همان برنامه شروع شد. از طرف دیگر، در چارچوب و نظام غالب موجود جهانی هم این تحول شکل نگرفت. اگر شما به حوادث و وقایع بعد از جنگ جهانی دوم نگاه کنید، میبینید که همهی تحولات و وقایع و حتی انقلابهای بزرگ جهان مانند انقلاب چین و کوبا در قالب نظام موجود جهانی شکل گرفت.
یعنی اینکه انقلاب در چین زمانی شکل گرفت که روسها و شوروی از این انقلاب حمایت میکردند و آمریکاییها هم از دولت وقت حمایت میکردند. در کوبا هم همینگونه بود. شوروی از کاسترو حمایت میکرد و آمریکاییها از باتیستا حمایت میکردند.
در حقیقت این تغییرات در قالب نظام دوقطبی که حاکم بود شکل گرفت، اما انقلاب اسلامی این قانونمندی را رعایت نکرد؛ یعنی حتی قبل از انقلاب اسلامی هم نگاه کنیم، میبینیم که تحولاتی مثل مشروطه و ملی شدن صنعت نفت هم باز در قالب نظام جهانی شکل گرفت.
در مشروطه انگلیسیها از مشروطهخواهان حمایت میکردند و روسها از مستبدین. در ملی شدن نفت هم همینگونه بود. آمریکاییها از جبههی ملی و انگلیسیها از دربار و روسها از حزب توده حمایت میکردند و تحولاتی که در داخل کشور به وجود آمد، براساس قالب نظام موجود جهانی بود.
در نهایت اینها بعد از بهرهای که از تحولات میبردند، باهم به تفاهم میرسیدند و آنگونه که خودشان میخواستند، تحولات را شکل میدادند. ما در مشروطه میبینیم که بعد از مشروطه باز جریان استبدادی و دیکتاتوری حاکم میشود، اما با رنگ و جلای مشروطه و در ملی شدن صنعت نفت هم همینطور بود.
انقلاب اسلامی خلاف همهی این موازین و قانونمندی که 300 سال در جامعهی جهانی حاکم بود، بعد از عهدنامهی معروف وستفالیا، این قانون را به هم زد. در زمان نهضت امام که در سالهای 41 و 42 شکل گرفت، حضرت امام جملات معروفی دارند که یکی از این جملات این بود که آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.
امام در جایی میفرمایند ما آنقدر که با نظام سرمایهداری غرب مخالف هستیم، همانقدر با نظام کمونیستی شرق مخالف هستیم. لذا امام در همان آغاز پرچم مبارزه با نظام سلطهی جهانی را برداشت و جالب توجه اینکه میبینیم که این دو قدرت که در یک جنگ سرد هم مشغول رقابت و مبارزه با یکدیگر هستند، وقتی با این پدیدهی نوظهور مواجه میشوند، باهم همراه شده، دعواهای گذشته را کنار میگذارند و هر دو متفق علیه نهضت امام صف میبندند.
بنابراین مسئلهی مهم این است که واقعاً با این شرایط علیرغم این همه هماهنگی که بین شرق و غرب و قدرتهای منطقهای بود، انقلاب اسلامی بدون هیچ پشتوانهی خارجی میتواند به پیروزی برسد؛ آنهم با دستخالی. بنابراین میتوانیم بگوییم اثری که انقلاب اسلامی بر سیستم و نظام بینالملل گذاشت، این بود که آن سیستم را به چالش کشاند و موفق شد که سستبنیاد بودن و ناکارآمدی نظام سلطه را به جهانیان به اثبات برساند.
فروپاشی شوروی در حقیقت درست است که براساس مشکلات داخلی بود، ولی این بیبنیاد بودن شوروی بهعنوان یک ابرقدرت را انقلاب اسلامی به اثبات رساند که در نتیجه ما میبینیم که با این تحولات نظام دوقطبی به پایان راه خود رسید.
بعد از پایان نظام دوقطبی آمریکا سعی کرد نظام تکقطبی را حاکم کند که بوش پدر نظم نوین جهانی را مطرح کرد که این نظم نوین جهانی براساس سلسلهمراتب بود. ریگان در یکی از سخنرانیها میگوید که ما تا به حال دو ابرقدرت بودیم که دنیا را اداره میکردیم، اما اکنون یکی هستیم و تمام بار مدیریت جهان بر دوش ماست و ما در رأس این نظام جدید هستیم و سایر کشورها نیز باید با توجه به توانمندیهایشان در این سلسلهمراتب، قدرت و نقش بگیرند که انقلاب اسلامی این نظر را به چالش کشاند و مقابله کرد و مقابلهی انقلاب اسلامی منجر به این شد که این نظام تکقطبی نتواند باقی بماند و بهدنبال آن حرفهای دیگری زده شد همچون برخورد تمدنها، پایان تاریخ و غیره که هیچکدام نتوانستند جایگاهی پیدا کنند.
انقلاب اسلامی خود یک نظام را به دنیا عرضه کرد که این نظام توانست بهتدریج اثرات خودش را بگذارد و آن منازعهی جهانی مستضعفین جهان با مستکبرین بود که براساس آن روایت قرآنی و احادیث، ما شاهد هستیم که پیروزی مردم ایران با دست خالی توانست ملتهای دیگر را نیز بیدار بکند و اثراتش را برجای بگذارد که این اثرات را هم در منطقه و هم در سایر قسمتهای جهان، شاهد هستیم.
همانطور که فرمودید، انقلاب اسلامی آمد و بحث استکبارستیزی را مطرح کرد. در قبل از انقلاب براساس گفتهی شما، ما کشوری وابسته بودیم که در قالب نظام بینالمللی موجود عمل میکردیم که انقلاب آمد و این قالب را به هم ریخت و گفتمان جدیدی را مطرح کرد. حال این گفتمان انقلاب اسلامی چه تأثیری بر نقش و جایگاه قدرتهای بزرگ در ایران داشته است؟ و در مقابل تلاشهایی که غرب و استکبار جهانی برای سلطهی دوباره انجام میدهد، گفتمان انقلاب اسلامی چه میتواند بکند؟
انقلاب اسلامی یک نظام جدیدی را ارائه داد که عهدنامهی وستفالیا را زیر سؤال برد که براساس وستفالیا ساختار دولت-ملت به وجود آمده بود که در آن دولتها حاکم هستند و دولتها بازیگران اصلی نظام بینالملل هستند و ملتها نقشی ندارند و محکوم به تبعیت از دولتها هستند و در همهی تحولات جهانی و حتی جنگهای جهانی دولتها خود را حاکم میدیدند و برای مردم هیچ نقشی قائل نبودند، انقلاب اسلامی آمد و مردم را وارد عرصهی بینالملل کرد و گفت که در واقعیت این ملتها هستند که نقش اساسی دارند و این ملتها هستند که تحت سلطهاند، حتی ملت آمریکا. امام میفرمود ما با ملت آمریکا مشکلی نداریم، آنها هم مستضعف هستند و این قیام عمومی که در اثر انقلاب اسلامی و به تبع رشد و پیروزیهایی که ملت به وجود آوردند، حتی به این منجر شد که در مقابل نظام استکباری و سلطه، ملتهای خودشان هم قیام کنند و به حق خودشان پی ببرند و سعی بکنند که بهعنوان یک بازیگر اساسی عمل کنند و وارد شوند.
میبینید که در حال حاضر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمانهای مردمنهاد همانند انجیاوها ngo و نهضتهای آزادیبخش، نقش بسیار مهم و همتراز دولتها و در مواردی حتی بالاتر از دولتها بازی میکنند.
بهعنوان مثال، حزبالله در لبنان که نهاد دولتی نیست، اما قدرتی که در سطح منطقه دارد بهمراتب از بسیاری از دولتها بیشتر است که میتواند برای اولینبار یک گروه مردمی غیردولتی رژیم غاصب اسرائیل را که چهارمین قدرت جهانی نظامی هست، شکست دهد و در فلسطین هم به همینگونه است. بنابراین میتوانیم بگوییم که مسیری که انقلاب اسلامی پیدا کرد، با صدور انقلاب که همان صدور پیام انقلاب است، طرفداران عظیمی پیدا کرد که در میان ملتها و تودههای مردم هستند و آنها هستند که امروز نقش مقابله با استکبار را بیشتر ایفا میکنند. شما میبینید که بیداری اسلامی در منطقهی ما رشد میکند و در آمریکای لاتین جنبشهای رهاییبخش شکل میگیرد و حتی در غرب و آمریکا جنبش تسخیر والاستریت به وجود میآید و تودههای مردم خود بهعنوان قدرتی در مقابل قدرتهای استکباری میایستند و میبینیم که جایگاهی که قدرتهای غربی و استکباری در ایران و حتی نظام بینالمللی داشتند، امروز این جایگاه متزلزل شده است و این نهضتها هستند که پدیدآمده از نهضت امام و انقلاب اسلامی در جهان هستند، سبب این وضعیت شدهاند و ما باید این را قدر بدانیم.
بعد از الگوبرداریهایی که از انقلاب اسلامی ایران در بین ملتهای مستضعف جهان رخ داد و جنبشهای بیداری که در سطح بینالمللی شکل گرفت، مجموعه رفتارهایی از سوی غرب و بهخصوص آمریکا علیه ایران رخ داد که هنوز هم ادامه دارد. این رفتارها چه تأثیری بر جایگاه ایران در منطقه و نظام بینالملل داشته است؟
طبیعتاً انقلاب اسلامی بهعنوان یک قدرت فرهنگی برتر شناخته میشود. در حقیقت دارد جایگاه ایران را توسعه میدهد و در تقابل با زور و اسلحهای که استکبار در منطقه به کار میبرد، کلام امام و کلام انقلاب اسلامی قدرتی پیدا کرده که توانسته بارها آمریکا را در توطئههای خودش در منطقه شکست بدهد.
ملاحظه بکنید که آمریکاییها در افغانستان دخالت نظامی میکنند، در عراق دخالت نظامی میکنند و حاصل این دخالت نظامی این میشود که قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی افزایش پیدا میکند. یا اینکه میخواهند در کشوری همانند سوریه خیلی سریع دولت را تغییر بدهند، ولی قدرت جمهوری اسلامی و مقاومت در برابر این زیادهخواهی باعث میشود که مردم سوریه تشویق بشوند به مقاومت و مردم سوریه را وادار میکند که در برابر این مسئله ایستادگی بکنند و الآن شش سال است که آمریکاییها نتوانستهاند در سوریه هیچکاری بکنند، علیرغم تمام فشارها و خساراتی که وارد آوردهاند.
در راستای صحبتهای شما، در عرصهی سخت هم جمهوری اسلامی ایران با اتحادی که با روسیه، سوریه و عراق در منطقه شکل میدهد، دلهرهای در سیاستمداران غربی و بهخصوص آمریکایی ایجاد میکند که سبب افزایش فشارهای بیشتری از سوی غرب برضد این اتحاد و بهخصوص ایران میشود که این فشارها در راستای اثرگذاری بر گفتمان انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ بیشازپیش این گفتمان در منطقه صورت میگیرد. انقلاب اسلامی در برابر این فشارها چه باید بکند و چه راهبردهایی دارد؟
انقلاب اسلامی با راهبرد درستی که به کار برده و آن مقاومت و ایستادگی و تسلیمناپذیری در برابر استکبار است، به جایگاهی رسیده که این جایگاه الگویی در سراسر جهان شده و بهخودیخود ملتها و کشورها جذب انقلاب اسلامی شدند.
مقاومت گفتمان بسیار مهمی است. امروز در حقیقت مقاومت و سازشناپذیری یک گفتمان شده است و هرکسی وقتی میبیند که ایران بر اثر مقاومت توانسته تمام توطئههای خبیثانهی دشمن را خنثی کرده و به پیش ببرد و قدرتمندتر بشود، جذب میشوند.
شوروی وقتی که فروپاشید و روسیه فدراتیو به وجود آمد. ابتدا امید داشتند که با رفتن به جرگهی غرب، غربیها هم پذیرای آنها باشند و هم احترام گذاشته و دست از توطئه علیه روسیه که دیگر ادعای مارکسیسم و کمونیسم ندارد، بردارند، اما در عمل متوجه شدند که اینگونه نیست و آنها برای حفظ منافع خودشان به هیچکس رحم نمیکنند، حتی به ملت و دوستان خودشان.
روسها بعد از ماجرای اوکراین متوجه شدند که آنها حریم منافع کسی که به آنها ملحق شده است را حفظ نمیکنند. در نتیجه، وقتی چنین موقعیتی پیش آمد، آنها دیدند تنها گفتمانی که در مقابل اینها ایستاده و موفق هم شده، گفتمان مقاومت انقلاب اسلامی ایران است. بنابراین به این سمت گرایش پیدا کردند که آنها هم به این مقاومت ملحق شوند و بتوانند در حقیقت منافع خودشان را بهتر حفظ کنند.
در حقیقت ما با ایجاد یک گفتمان قدرتمند به نام گفتمان مقاومت موفق شدیم تا یک قطب جدیدی ایجاد کنیم که رهبری این قطب با ایران اسلامی است و میبینیم که روسها و آقای پوتین به این گفتمان گرایش پیدا میکنند و میآیند در مقابل رهبر ما خاضع مینشینند و به این گفتمان ملحق شده و حتی قرآنی که کتاب مکتب و ایدئولوژی ماست را بهعنوان هدیه به رهبر ما ارائه میدهند؛ یعنی اینکه در حقیقت شما صاحب این فکر و رهبر این گفتمان هستید.
وقتی این گفتمان مقاومت و در حقیقت گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه شکل گرفته و گسترش پیدا میکند، میبینیم که غرب و بهخصوص آمریکا و کشورهای مرتجع عربی منطقه، که دستنشانده و اجراگر طرحهای کشورهای غربی و آمریکا هستند، احساس خطر میکنند و به مقابله با گسترش و نفوذ این گفتمان میپردازند که این خط مقابله با گفتمان مقاومت را در قضیهی اخیر اعدام آیتالله نمر، دستگیری شیخ زکزاکی، شیخ سلمان و مقابله با انصارالله یمن میبینیم. حال نقش و وظیفهِی جمهوری اسلامی ایران در برابر گفتمان مقاومتی که به تبعیت از ایران در منطقه شکل گرفته چیست؟
ببینید، ما را متهم میکنند به دخالت در امور داخلی کشورها. واقعیت این است که ترسی که اینها از ما دارند، ناشی از ترس رساندن پیام و کلام گفتمان انقلاب و امام به ملتهای خودشان است. آنها خوب میدانند که ما در هیچ کشوری دخالت نمیکنیم و از اسلحه و زور هم استفاده نمیکنیم و نه حتی از اقتصادمان. کاری که ما کردیم، از همان روز اول، صدور انقلاب برپایهی رساندن پیام انقلاب به ملتها بود و معتقد هم هستیم همینطور که ملت ما بدون حمایت خارجی توانست به پیروزی برسد، ملتهای دیگر هم بدون کمک گرفتن از نیروهای خارجی میتوانند به حقوحقوق خودشان برسند و پیروز شوند و اصولاً اگر انقلابی با حمایت خارجی باشد، دوامی نخواهد داشت، چون همیشه تکیه بر یک نیروی خارجی دارد. آنها از رسیدن پیام انقلاب ما و پیام مقاومت نگران هستند، درحالیکه این پیام رفته و هیچکس هم نمیتواند جلوی این پیام را بگیرد.
امثال شیخ نمر و شیخ زکزاکی تحتتأثیر انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب ما درآمدند و رهبری جامعهی خودشان را برعهده گرفتند و آگاهی دادند به جامعهی خودشان که قیام کنند و حق خودشان را بگیرند. لذا ترس این دولتها از این مسئله است که با رسیدن این پیام، منافع اینها در منطقه به خطر بیفتد که این را هم نمیشود کاری کرد. درست است که این ملتها ما را متهم میکنند، اما ما دخالتی در این کشورها نمیکنیم، علیرغم اینکه میتوانیم.
ما نمیتوانیم جلوی کلام و پیام انقلاب خودمان را بگیریم و کس دیگری هم نمیتواند، چون با این سرعت ارتباطات که به وجود آمده، چه بخواهیم و چه نخواهیم، پیام انقلاب و گفتمان ما در اعماق جامعهی جهانی فرورفته و حتی در پستوهای مردم هم به کمک اینترنت و این شبکهی جهانی، این پیام رفته و قابل دریافت توسط مردم است، اما بههرحال اینها باید برای منافع خودشان در برابر مردم بایستند و اینگونه میشود که امثال شیخ نمر و زکزاکی را تحت فشار قرار میدهند، به شهادت میرسانند و زخمی میکنند و فکر میکنند با این کارهایی که انجام میدهند، این پیام انقلاب متوقف میشود و یا به سایر ملتها نمیرسد، درحالیکه در جامعهی ما نشان داده شده هرچه در برابر این گفتمان ایستادهاند و از ملت ما شهید کردهاند (امثال شهید مطهریها و غیره)، قدرت انقلاب و این گفتمان افزایش پیدا کرده و با خون شهدا درخت انقلاب و گفتمان انقلاب بیشتر آبیاری شد و قدرت بیشتری گرفت.
ادامه دارد...*
اخبار مرتبط
نظرات