روز شمار
اوقات شرعی
زندگی و اندیشه جان استوارت میل
azadi

 

 

 

 

 

 

● زندگینامه

جان استوارت میل در بیستم مه۱۸۰۶ در لندن متولد شد. او نخستین فرزند جیمز و هویت بارومیل بود. پدرش جیمز میل یکی از برجسته ترین فیلسوفان زمان خود و تاثیرگذارترین فرد در سال های شکل گیری شخصیت جان بود، جیمزمیل برای تربیت فرزندانش به خصوص فرزند بزرگش وقت زیادی سپری کرد.

جان استوارت تحت آموزش پدرش در سه سالگی یونانی آموخت. چندی بعد توانست به این زبان بخواند. درهشت سالگی مشغول آموختن لاتین شد و آثاری را به این زبان خواند. همه ساعت های روز جان صرف مطالعه و سپس آموختن آموخته هایش به برادران وخواهرانش می شد. در دوازده سالگی، علاوه بر خواندن کلاسیک های یونان،جبر، هندسه، و حساب دیفرانسیل آموخت. جان مدعی بود: “نخستین کار فکری را که در هر حرفه ای بدان متوسل می شدم، تحلیل استدلال نادرست و یافتن مطالعه نهفته در آن بود”. میل در سیزده سالگی یک دوره کامل اقتصاد سیاسی را نزد پدرش گذارند سپس در چهارده سالگی درس های رسمی جان تمام شد. میل در زندگینامه خود نتیجه می گیرد که بر اثر آموزش رسمی که از پدرش گرفته بود، زمانی که وارد عرصه زندگی شده دو ربع قرن از معاصرانش پیشتر بود. سرانجام وی در هشتم مه۱۸۷۳ به دنبال حمله ی قلبی ناگهانی، در آوینیون درگذشت. آخرین کلماتش نیز این بود: “می دانم که کارم را کرده ام.”

 

 

● مکتب فایده گرایی

وی متفکر انگلیسی سده نوزدهم، نماینده مکتب لیبرالی و میانجی مکتب های سیاسی لیبرالیسم و سوسیالیسم و به اعتباری برجسته ترین نماینده فکری “سوسیال لیبرالیسم” Utilitarism( ) است. فایده باوران معیار را در حوزه های مختلف اخلاق می دانستند و بنیانگذاران این مکتب “جرمی بنتهام” و “جیمز میل” پدر جان استوارت میل بودند. آن ها کار خوب و سودمند را یکی دانسته و سودمندی را عامل خوشبختی می دانستند.

بنابراین مطابق آموزه آنان، هدف کنش انسانی باید ایجاد بیشترین حد سعادت برای بیشترین تعداد ممکن از افراد جامعه باشد. فایده مبنای همه فضیلت هاست و ارزش های ما با سمت گیری به سوی لذت تعیین شدنی است. بنابراین اخلاق مبتنی بر وظیفه و ایده آل کمال انسانی ممکن نیست.

میل بعدها در آموزه های نخستین فایده باوران تجدیدنظرهایی کرد و موضوع عدالت اجتماعی را به یکی از مهم ترین مباحث سیاسی و اقتصادی خود تبدیل ساخت. باید یادآور شد که جامعه انگلستان در میانه سده نوزدهم یعنی مقارن انتشار مهمترین آثار میل، پیشرفته ترین جامعه صنعتی در جهان بود.

 

 

● یوتیلیتاریسم

وی به موضوع عدالت در اثر خود تحت عنوان “یوتیلیتاریسم” (فایده باوری) که در سال۱۸۶۱ منتشر شد می پردازد و خوشبختی هر فرد را نعمت می داند و معتقد است که سعادت جمعی، نعمتی برای بشریت است و افزایش فایده و سعادت و لذت، معیاری اخلاقی برای رفتار انسانی محسوب می گردد. میل به کیفیت در کنار کمیت سعادت بها می دهد و معتقد است: انسان دارای احساسات اخلاقی است که اگر چه طبیعی هستند ولی همزاد انسان نیستند و باید آن ها را از طریق تربیت پرورش داد. میل عدالت را نیز در زمره چنین احساساتی می داند و آن را مبتنی بر “احساس وحدت با همنوعان” ارزیابی می کند. در فصل پنجم اثر یادشده و در بررسی پیوند میان “عدالت و فایده” خاطر نشان می سازد که احساس نیرومند و تصور روشنی که مفهوم عدالت بطور غریزی به ذهن متبادر می کند، به نظر اکثر فیلسوفان نشانه ای از خصوصیتی درونی از واقعیت و برهانی برای آن است که امر عادلانه باید بصورت چیزی مطلق در طبیعت وجود داشته باشد، اما چه وجود احساس طبیعی عدالت را بپذیریم و چه آنرا به عنوان معیار نهایی برای رفتار درست به رسمیت بشناسیم، هر دو دریافت در واقعیت بطور تنگاتنگی با هم پیوند دارند.

 

 

● انقیاد زنان

انقیاد زنان رساله ای است که جان استوارت میل در سال۱۸۶۹ منتشر کرده است. در آن زمان، زنان انگلستان هنوز از بسیاری حقوق از جمله حق رای محروم بودند، از همین رو هنگامی که میل از حقوق زنان دفاع می کرد کسانی سخنان او را به تمسخر می گرفتند، اما او از صمیم قلب اعتقاد داشت که وضعیت فعلی زنان به هیچ وجه با جهان مدرن سازگار نیست و زنان باید از حقوق برابر با مردان برخوردار شوند.

میل در سراسر این رساله می کوشد ثابت کند که رفتار و سلوک و موقعیت فعلی زنان زاییده طبیعت آنان نیست، بلکه برگرفته از انتظاراتی است که جامعه از آنان دارد. رساله میل به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، یکی از بهترین آثاری است که تاکنون در دفاع از حقوق زنان نوشته شده است.

 

 

● اخلاقیون

آن ها اخلاق را به دو دسته تقسیم می کنند:

۱) وظایف اخلاقی کامل: شامل وظایفی است که عمل کردن به آن ها برعهده خود ما گذاشته شده است مانند بخشندگی یا نیکوکاری. اگر چه چنین فضیلت هایی وظیفه ای اخلاقی محسوب می شوند، اما هیچ کس نمی گوید که مشخصا کجا و در مورد چه کسی باید اعمال گردند.

۲) وظایف اخلاقی کاملی که باید آن را همواره و در مورد همگان اعمال کرد، میل عدالت را در این دسته جای می دهد. برای او تبعیض قایل شدن میان افراد یکی از مظاهر بی عدالتی است. وی در توضیح تفاوت میان عدالت و فضیلت هایی چون سخاوتمندی و یا نیکوکاری خاطر نشان می سازد که عدالت فقط به معنای آن نیست که کاری را که حق است انجام دهیم و از کاری که ناحق است پرهیز کنیم، بلکه عدالت آن چیزی است که هر کس می تواند در مقابل ما به عنوان حق اخلاقی خود مطالبه کند، در حالی که هیچ کس نمی تواند نسبت به ما مطالبه ای حقوقی در زمینه سخاوتمندی و نیکوکاری داشته باشد.

میل با این توضیحات به این تعریف از مفهوم عدالت می رسد که عدالت نامی برای یک سری از قواعد اخلاقی است که نسبت به دیگر قواعد رفتار عملی، برای رفاه بشری تعیین کننده و از همین رو بطور نامشروط تعهدآورتر هستند. میل “ادعای حق هر فرد در مقابل دیگران” را در چنین تعهدی بیان شده می داند و سرشت تصور از مفهوم عدالت را در آن بازمی یابد.

 

 

● امنیت

امنیت درنظر هر انسانی از همه علایق دیگر حیاتی تر است. انسان می تواند از بسیاری نعمات در جهان در صورت لزوم صرف نظر کند و یا آن ها را با چیز دیگری مبادله کند، اما هرگز نمی تواند از امنیت چشم پوشی کند. زیرا فقط از طریق امنیت است که انسان می تواند از بدبختی در امان بماند. بنابراین، آن دستورات اخلاقی که آسیب رساندن انسان ها به یکدیگر را ممنوع می کنند، نسبت به سایر دستورهای رفتاری که صرفا برای حوزه ای از زندگی درنظر گرفته شده اند، از اهمیت بیشتری برای رفاه بشری برخوردارند، زیرا پیروی از آن ها صلح را تامین می کند. اگر پیروی از این دستورات به قاعده و تخطی از آن ها به استثنا تبدیل نگردد، هر انسانی در وجود هر انسانی دیگر دشمن خود را می بیند. وظایف مربوط به اعمال عدالت نیز در اصل از همین دستورات اخلاقی برخاسته اند.

جان استوارت میل سپس به موضوع عدالت قضایی می پردازد و تصریح می کند که این اصل که “باید به هر کس آن چه را که سزاوار اوست داد” یعنی خوبی را با خوبی و بدی را با بدی تلافی کرد، نه تنها در مفهوم عدالت مستتر است، بلکه همزمان موضوع آن احساس پیوسته خاصی است که در ارزش گذاری انسان، عدالت را از سودمندی خالص بالاتر قرار می دهد.

 

 

● عدالت توزیعی

او معتقد به “عدالت توزیعی ارسطویی” است به این معنی که: جامعه می بایست با همه افرادی که در مقیاسی برابر به جامعه خدمت کرده اند، بطور یکسان خوب رفتار کند، و این بالاترین اصل عمومی عدالت اجتماعی و توزیعی است. همه نهادهای اجتماعی و تلاش های همه شهروندان در بالاترین مقیاس ممکن بایست مبتنی بر چنین اصلی باشند. این وظیفه بزرگ اخلاقی، ریشه ای ژرف دارد، زیرا نه گزاره ای مشتق شده از اصل های ثانوی، بلکه بی میانجی برخاسته از عالی ترین اصل اخلاقی است و بخشی از معنای اصل فایده یا بزرگ ترین سعادت را دربرمی گیرد.

پس عدالت نامی برای مطالبات معین اخلاقی است که اگر آن ها را در کل در نظر بگیریم، در یک درجه بندی مربوط به سودمندی اجتماعی، مکانی بالا اشغال می کند و به همین دلیل در مقیاسی بالا نیز تعهدآور است. عدالت عنوانی مناسب برای حوزه ای از سودمندی اجتماعی است که از سایر حوزه ها مهم تر است.

 

 

● جمع بندی

او از مفهوم عدالت در هسته مرکزی نظریاتش، استفاده کرده و معتقد است: ادعای حق هر فرد در مقابل دیگران و هم چنین اصلی حقوقی و اخلاقی را دریافت می کند که مطابق آن باید به هر کس آن چه را که سزاوار اوست داد. به این معنا او عدالت را در رفتار یکسان نسبت به همگان و تقسیم عادلانه ی نعمات مادی با توجه به تفاوت میان افراد تعریف می کند. میل خصلت تعهدآور عدالت را مشتق از آن می داند که سودمند است و خوشبختی بزرگ عمومی را ایجاد می کند. به نظر میل هر فردی با فایده ای که می رساند، کل فایده اجتماعی و از طریق آن عدالت اجتماعی را افزایش می دهد. اما در شرایط معین تاریخی، نابرابری اجتماعی نیز می تواند برای جامعه فایده آور باشد. در چنین شرایطی، رفتار برابر نسبت به همگان با محدودیت هایی روبرو می گردد، اما تناقض میان علایق مختلف و تضادهای طبقاتی همواره در تاریخ وجود داشته اند و سرانجام بر آن ها غلبه شده است. به عقیده میل تضادها در چارچوب نظام اقتصادی سرمایه داری نیز از طریق اصلاحات قابل حل هستند.

به این ترتیب، میل در آثار خود از اصلاحات منظم در نظام اقتصادی سرمایه داری جانبداری می کند. او خواهان آن است که کارگران در حیات تربیتی و آموزشی جامعه سهیم شوند. میل نابرابری ساختاری در نظام مبتنی بر اقتصاد سرمایه داری را تا آن جایی می پذیرد که همه اعضای جامعه بتوانند از مالکیت خصوصی فایده ببرند. او در راستای دفاع از آزادی فرد برای شکوفایی شخصیت خویش، هم چنین از همبستگی آزادی خواهانه ی کارگران در ایجاد اتحادیه ها، تعاونی ها و سندیکاها پشتیبانی می کند. البته آزادی فردی برای میل پیش از هر چیز آزادی وجدان و آزادی بیان است. بیم او از برقراری استبداد در گستره عمومی نیز با توجه به همین امر قابل درک است. میل معتقد است که هر فردی می بایست خیر خود را دنبال کند، مادامی که در این راه منافع دیگران را خدشه دار نمی سازد.

میل مالکیت خصوصی را تا آن جایی توجیه پذیر می داند که موجودیت افرادی را که جز نیروی کار خود چیزی در اختیار ندارند، تهدید نکند. سعادت هر فردی بایست به اندازه سعادت هر فرد دیگر مد نظر قرار گیرد. این که هر کس یکسان خواهان خوشبختی است به این معناست که هر کس یکسان نیز باید از ابزار رسیدن به خوشبختی برخوردار باشد، مگر به دلیل مرزهایی که شرایط خاص زندگی انسانی و منافع عمومی به ما تحمیل می کنند.

منابع

۱- خداوندان اندیشه سیاسی، مایکل فاستر، ترجمه: جواد شیخ الاسلامی.

۵۰-۲ فیلسوف بزرگ، دایانه کالینسون، ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی.

۳ - انقیاد زنان، جان استوارت میل، ترجمه: علاالدین طباطبایی.

۴ - تاریخ فلسفه، فردریک چارلز کاپلستون، ترجمه: بهاالدین خرم شاهی.

۵ - حکومت انتخابی، جان استوارت میل، ترجمه: علی رامین.

نظرات
CAPTCHA