روز شمار
اوقات شرعی
سومین روز از نمایشگاه مطبوعات، بحران های زیست محیطی و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
azadi

95/8/16

میزخبری با حضور جناب آقای دکتر مراد کاویانی راد, دانشیار جغرافیای سیاسی و ژءوپلتیک دانشگاه خوارزمی تهران حول محور  بحران های زیست محیطی و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در محل غرفه اندیشه و راهبرد برگزار شد.

 

 

امسال در ۱۵ خرداد ماه، آقای مودی -نخست وزیر هند- به همراه آقای اشرف غنی سد سلما در نزدیکی شهر هرات را افتتاح کردند. سد سلما بر روی هریرود، ساخته شده است. این رود، نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر را در داخل خاک افغانستان طی می کند تا به مرز ایران می رسد و بعد از آن به موازات مرز ایران به سمت ترکمنستان می رود. بخش عمده ای از آب این رود می آید و سدی را که بین ایران و ترکمنستان تحت عنوان «سد دوستی» ایجاد شده است را پر می کند. بر اساس برآوردی که پارسال انجام شده بود، نزدیک به سیصد میلیون مترمکعب آب از افغانستان وارد سد دوستی ایران شده بود، اما از اسفند ماه پارسال تا اواخر فروردین، میزان ورودی آب هریرود به داخل سد دوستی به ۳ میلیون متر مکعب رسیده بود. از ۳۰۰ به ۳ میلیون مترمکعب رسیده بود یعنی عملاً یک صدم شده بود. شهر مشهد ایران، از بزرگترین کلانشهرهای ایران است و بین ۶۰ تا ۷۰ درصد آب به طور متوسط از طریق سد دوستی تأمین می شود در نتیجه این اتفاق طبیعتاً امنیت آبی این شهر را تهدید خواهد کرد. این مطلبی بود که ذهن ما را به خود مشغول کرد. در این مدت هم من کم دیدم که توسط کارشناسان امر، دانشگاهیان و رسانه ها پوشش داده شود. در حالی که این یک واقعیت است که به نظر می رسد مشهد در این مناسبات هیدروپلیتیک به نوعی گروگان افغان‏ها خواهد بود.

اساساً منابع طبیعی در سراسر دنیا به طور همسان پراکنده نشده اند و اساسی ترین منبعی که در طبیعت وجود دارد و حیات انسان ها به آن وابسته است، وجود آب است. به این معنا که هرجا آب وجود نداشته باشد، عملاً حیات و مدنیتی هم وجود نخواهد داشت. بر این اساس امنیت آبی سکونتگاه های انسانی، اولویت اول همه سکونتگاه ها را تشکیل می دهد. این اولویت به ویژه در کشورها یا مناطقی که میزان بارش، کم و اقلیم، خشک است، نمود و اولویت بسیار بیشتری پیدا می کند. بر این اساس بخش عمده ای از تلاش کشورها یا به قول ما واحدهای سیاسی-فضایی معطوف به تأمین پایدار آب برای جمعیت است. در لازمه ی تأمین آب هم بحث مناسبات قدرت مطرح می شود. مناسبات قدرت، طیفی است یعنی بر فرض از همزیستی، تعامل و همکاری تا تنش و کشمکش و جنگ را دربر می گیرد. کشورها معمولاً به تناسب این مناسبات قدرت، یک رویکرد را انتخاب می کنند که بتوانند خواسته یا مطالبه ی خود را تأمین کنند. امروز هم آب کم است. وقتی آب، کم و نیاز هم به آن فزاینده باشد، طبیعتاً باز در اینجا مناسبات قدرت شکل می گیرد. بر این اساس کمبود آب، افزایش مصرف آب و تهی شدن بسیاری از منابع آبی در خاورمیانه و در جنوب غرب آسیا که ما در آنجا زندگی می کنیم، در سیاسی شدن مقوله ی آب اثرگذار بوده است. همین مقوله نیز در شکل گیری واژه‏ای تحت عنوان «هیدروپلیتیک» اثرگذار بوده است. به همین دلیل با توجه به تغییر اقلیم، تغییر نوع بارش و تهی شدن سفره های آب زیرزمینی، هیدروپلیتیک به عنوان یکی از گرایشات مطرح در جغرافیای سیاسی، هر روز اهمیت بیشتری را به ویژه در منطقه ما و به ویژه در کشور ما ایفا می کند،شود.

 بسیاری از رودهای بزرگی که در افغانستان وجود دارند، به خارج از این کشور سرازیر می شوند و کوه‏های افغانستان، خاستگاه بسیاری از رودهایی است که به کشورهای پیرامونی از جمله به ایران ریخته می‏شود. به طور مشخص از افغانستان دو رود به سمت ایران می آید؛ یکی هیرمند است که به سمت سیستان ایران می آید که البته باید از فعل می آمد استفاده می کردم. یکی هم هریرود است که به سمت خراسان می رود. افغانستان با ساخت دو سد عملاً مانع ورود آب هیرمند به ایران شد و از دهه ۴۰ به بعد، بخش عمده ای از جمعیت این ناحیه ناگزیر از کوچ به بقیه نقاط کشور به ویژه خراسان و استان های شمالی کشور شدند.
 
همین امروز هم بستر خشک هیرمند، زندگی عادی مردم را به شدت دچار آشفتگی کرده و تمام تلاش های دولت -چه بعد از انقلاب و چه قبل از آن- برای واداشتن یا تشویق افغان ها برای اجازه ی این که آب به سمت ایران بیاید، چندان معطوف به نتیجه نبوده است. اگر گهگاهی هم آب به سمت ایران می آید، بیش از آن که محصول مداخله دولت افغانستان در فرستادن آب باشد، محصول سیلاب هاست که در این کشور به سمت هیرمند می آید و داخل دریاچه ی هامون ایران می رود. بر این اساس عملاً زندگی بخش بزرگی از مردم ما در جنوب شرقی کشور تحت تأثیر رویکرد نظام سیاسی افغانستان نسبت به مقوله آب قرار گرفته است. باید این نکته را در نظر داشت که امروز که در مورد این موضوع صحبت می کنیم، مشهد تقریباً جزو چند شهر اول ایران و بزرگترین کلانشهر شرق کشور است که بر اساس برآوردهای موجود، سالانه بین ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر زائر دارد. وقتی زائری به آنجا می رود، حداقل باید زیرساخت های موجود که یکی آب هست، برای او وجود داشته باشد. طرح های توسعه ای فراوانی هم برای مشهد در نظر گرفته شده است که با توجه به آن جمعیت آن در آینده از این که هست بیشتر هم خواهد شد. جمعیت بیشتر نیز یعنی نیاز فزاینده به منابع آب بیشتر. مشهد چند سد دارد که طرق و کارده آن از بقیه معروف تر است، اما بحث این است که به واسطه تقریباً نزدیک به دو دهه خشکسالی در کشور ما میزان بارش کم بوده و این دو سد عملاً نتوانسته اند نیازهای آبی شهر مشهد را تأمین کنند. تلاش بر این شد که از آب های زیرزمینی برای تأمین آب مشهد استفاده کنند. امروز بخش عمده ای از آبخوان های شهر مشهد هم تهی شده و حتی در آنجا بحث فرونشست زمین، بحثی جدی‏ است که در مشهد اتفاق افتاده است.
یافته های موجود گویای آن است که از این پس دو پدیده افزایش دما و کاهش بارش به صورت کوتاه و بلندمدت امنیت زیست محیطی کشور را با چالش های بنیادی رو به رو خواهند کرد.
در کنار عوامل یاد شده، مسایلی مانند مدیریت ناکارآمد، سنتی و کمی محور و فرهنگ مصرف و سوادگری افسار گسیخته حاکم بر بخش هایی  از جامعه سرمایه زده ایرانی به فروسایی بنیادهای زیستی کشور انجامیده اند و طی یک و نیم دهه اخیر نشانه های آن درقالب پیدایش کانون های ریزگردساز داخلی، فرونشست زمین و نابودی جنگل ها، خشکیدن تالاب ها و رودهای دایمی، آلودگی هوای شهرها، سوزاندن جنگل ها و مراتع، تغییر کاربری زمین های کشاورزی، فرسایش خاک، تغییر زنجیره های حیاتی، تغییر مسیر پرندگان مهاجر و ناتوانی طبیعت در بازآفرینی پالایش خود نمود یافته اند.
همین داده ها نشان می دهند که مصرف آب و انرژی در ایران با هیچ یک از معیارهای جهانی سازگاری ندارد و سه برابر بیش از توانش های محیطی کشور از منابع موجود بهره برداری می شود.
 
دهه اخیر پدیده گرد وغبار و آلودگی هوا از غرب به شمال و شرق کشور گسترده شده و هرسال پهنه بیشتری از کشورمان را پوشش داده است به گونه ای که امروزه سراسرکشور پهنه تازش طوفان های ریزگرد شده است بطور مشخص خاستگاه این ریزگردهای بیابان های عربستان، عراق و کویت است که آن هم ریشه در کاهش حجم آب دجله و فرات و تغییرات آب وهوایی منطقه در قالب کاهش بارش و افزایش دما دارد.
چالشی که با آغاز فصل گرما تشدید می شود و سلامت عمومی جامعه را تهدید می کند.
ایجاد کانون های ریزگرد در هر زیست بوم نشان دهنده ویرانی بنیادهای زیستی آن منطقه است.
یافته های چند سال اخیر نشان می دهند چشمه های داخلی ریزگردها در حال فعال شدن هستند.
 بستر این چشمه ها عمدتا تالاب ها و رودهایی هستند که طی چند سال اخیر خشکیده اند بر پایه گزارش های موجود فعالیت کانون های ریزگرد ساز داخلی به واسطه کاهش بارش و افزایش دما آغاز شده است که بی گمان سراسر تابستان امسال را در کنار ریزگردهای عربی بر شدت آلودگی های هوای شهرهای پیرامون این چشمه ها خواهند افزود.
همچنان که اشاره شد رویداد ریزگردها در محیط شهری پیامدهای ناخوشایند بر تندرستی افراد گویای نابودی طبیعت و بنیادهای زیستی آن است که در این میان تامین نشدن حقابه های زیست محیطی، تالاب ها و رودها، خشکیدن سفره های آب زیرزمینی و شوری آب، ضعف مدیریت چاه ها، نابود پوشش گیاهی و کاهش و نابودی عرصه های سبز شهری و پیرامون شهرها در پیدایش ریزگردهای رسی و نمکی بسیاری از شهرهای حوضه مرکزی کشور نقش بنیادی داشته به گونه ای که سلامت و بهداشت جامعه را به خطر انداخته اند.
برای نمونه بررسی هفتگی کیفیت هوای تهران نشان داد که در فاصله روزهای نهم تا پانزدهم خرداد کیفیت هوا این شهر برای گروه های حساس سه روز وضعیت ناسالم هوا داشت که از عوامل موثر در بروز این اوضاع وزش باد نسبتا شدید، افزایش شتاب باد، کمبود رطوبت نسبی و خشکی هوا انتقال و پخش گرد و غبار و کاهش کیفیت هوا را به دنبال داشت.
در شهر قم نیز همین پدیده رخ داد بر پایه برآورد کارشناسان کانون اصلی ریزگردها قم در دشت های شرقی این استان قرار دارند به دیگر سخن خاستگاه پدیده این گرد وغبار نیز داخلی و در دشت بزرگ مسیله بین
محیط زیست ایران وضعیت ناگواری دارد که ریشه های آن را بایستی در چند دهه بی توجهی به بنیادهای زیستی کشور جست .افزون بر این وضعیت دو پدیده کاهش بارش و افزایش دما طی یک ونیم دهه اخیر را نیز باید به انها افزود که در کلیت خود نابودی بخش کلانی از محیط زیست کشور را در پی داشته اند به گونه ای رخدادهای این ماه در حوزه ناامنی زیست محیطی و حتی ماههای اینده را نیز باید در این چارچوب پی گرفت.
بر این پایه، دست کم تابستان امسال نسبت به سال های پیش هوای شهرهای ایران از منظر آلودگی ریزگردی گرد وغبار بیشتری خواهند داشت که به تبع پیامدهای انسانی و زیست محیطی آن به ویژه در بخش کشاورزی قابل توجه خواهد بود و گستره آن هم سراسری خواهد بود زیرا افزون بر ریزگرد عربی کانون های ریزگرد ساز داخلی نیز از این ماه فعال شده و بر دامنه فعالیت آنها افزوده خواهد شد.
در بخش جنگل سوزی نیز با توجه به رسیدن فصل گرما و شدت گرما امکان آتش سوزی ها نیز بیشترخواهد بود، هر چند مردم و ساکنان محلی همراهی بالایی در فرو نشانی آتش داشته اند اما این وظیفه ذاتی سازمان های دولتی است که این امر خطیر را بر عهده داشته باشند اما واقعیتی انکار ناپذیر است که نبود ابزار و زیرساخت های مورد نیاز به ویژه در مناطق دشوار گذر مانند پهباد برای پایش وضعیت به کندی عملیات و نابودی عرصه های بیشتر جنگلی در آینده نزدیک می انجامد ازاین رو در آن دست استان هایی که پیشینه جنگل سوزی داشته اند یا احتمال آن وجود دارد که دچار این رخداد شوند با حمایت دولت سمن هایی با عضویت بومیان و کسانی که از بقا و سلامت جنگل منتفع می شوند تشکیل شوند که درحوزه رویارویی با جنگل سوزی فعال باشند یا یکی از وظایف سازمان های بسیج استان های یاد شده در این حوزه تعریف شود وابزار و زیرساخت های لازم نیز دراختیار آنها قرار گیرد دیگر آنکه یکی ازمسایلی که مدیریت این گونه رخدادها به ان دچار است مشخص نشدن وظیفه فرونشانی آتش در جنگل هاست و تا زمانیکه این ابهام میان سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل ها ومراتع وجود دارد امکان توجیه ناکارآمدی مدیریت نیز وجود خواهد داشت در بخش آب آشامیدنی نیز شمار شهرهای که تنش آب خواهند داشت افزایش می یابند از این رو چاره ای جز راهبرد اصلاح الگوی مصرف در قالب تعادل میان منافع و مصارف و اصلاح روند برداشت متصور نیست، دیگر آنکه تا زمانی که هزینه آب پایین باشد بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی انگیزه ای برای اصلاح الگوی مصرف خود را نخواهند داشت.
 
با تشکر از حوصله و پاسخ های مبسوط جناب استاد, بحث درخصوص دریاچه زریوار, جنگل های مریوان و سد بوکان نیز از جمله طرح های مورد سووال است و باید به آنها نیز پرداخته شود.
نظرات
CAPTCHA