عنوان مقاله: مفهوم امنیت در اندیشه سدههای میانه
نویسنده: مقصود رنجبر
نشریه: فصلنامه مطالعات راهبردی ، بهار 1385 ، دوره 9 ، شماره 31
چکیده:
وضعیت سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام در دوران میانی در شرایطی قرار گرفت که در خلال آن امنیت به اصلیترین مفهوم در توجیه سیاست تغلب و استیلا تبدیل شد. در این دوره و بنا بر نیازهای سیاسی ـ اجتماعی، جریانهای فکری متفاوتی ظهور کردند که در یک محور اساسی با هم اشتراک داشتند و آن توجیهگری حکومت مطلقه بر اساس مفهوم امنیت و ضرورت دوری از هرج و مرج بود. چنین دریافتی از سیاست و حکومت به حدی در مسیر افراط قرار گرفت که اصول اساسی مورد تأکید اسلام در سیاست یعنی عدالت، برابری و اخلاق کاملاً به حاشیه رانده شد. اندیشمندان متعددی از نحلههای فکری مختلف نمایندة چنین تفکر سیاسی بودند. در این مقاله، ضمن بررسی زمینهها و علل ظهور این وضعیت، ویژگیهای اساسی برداشت غالب از امنیت بررسی شده و آراء برخی از اندیشمندان همچون امام محمدغزالی، ابنولید طرطوشی و خواجه نظامالملک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر اساس استدلال نویسنده، اندیشه اسلامی در دوره میانه چه در قالب سیاستنامه و چه در قالب شریعتنامه، با هدف برقراری نظم، اقتداری مطلق به سلطان میبخشید و حفظ دیانت را به عنوان یکی از وجوه مهم تأمین امنیت، در سایه این اقتدار میسر میدانست. بنابراین سلطان گرچه بنابر نص دین مشروع نبود؛ اما به واسطه حفظ دین، از سوی علما لازمالاتباع قلمداد میشد.